ساکنان دریا بعد از مدتی صدای امواج را نمی شنوند. و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت م ن م خدایی دارم. بنده ای که با هیچکس جز خودت دردو دل نکرد و نذاشت هیچکس جز خودت اشکاشو ببینه. اونی که تنها امیدش توئی. خدایا این بندت جز تو که امیدش به کسی نیست. خدایا تمام زندگیم درد میکنه.

تا اطلاع ثانوی حرفی برای گفتن هست. روحش شاد و یادش گرامی. من از سخن پوچ می ترسم و از آن پرهیز دارم. اما ترس از سخن پوچ نیز لاف پیمایی است. زندگی پیچیده ما میان این دو واژه.

آنقدر خواب آغوشت را دیده ام. که شب ها به آمدنت فکر می کنم. تو خیال کن تمام شب را. می خواهم توی صورت هر دختری. که نگاهم می کند گریه کنم. زن های زیادی به دنیا می آیند. که در عکس های قدیمی. با من خوشبخت می شوند! نوشته شده توسط رضا یوسف زاده تهرانی. امروز تمام مریم های دنیا. به تو حسادت می کنند. گریه ی من را دربیاورند.

طنز یعنی گریه کردن قاه قاه. طنز یعنی خنده کردن آه آه. چاپ شده در ماهنامه طنز و کاریکاتور بچه مشد-.

آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردم. تنها انتظارش را کشیدن کافی نیست. میتوانی شادی را با دستان خود بسازی. و آن را با عشق به عزیزانت هدیه کنی. میتواند حتی حس خوب با هم بودن. برای یک شام ساده باشد. دست کودک احساست را بگیر و آبی به صورتش بزن. بگذار قلبت گستردگی را تجربه کند . بگذار عشق همیشه شرمنده تو باشد . مردي نزد روانپزشك رفت و از غم بزرگي كه در دل داشت گفت. دكتر گفت به فلان سيرك برو آنجا دلقكي هست كه آنقدر تو را ميخنداند كه غم از يادت برود.

حدود یک سال بیشتره که از این وبلاگ و دوستای وبلاگیم دل کندم و حالا با یه دل خیلی پر برگشتم! برگشتم که حرفای شما بشه مرهم زخمای دلم! چندتا از شما می دونین که می خوام چی بگم . می خوام از بزرگترین ضربه ی زندگیم بگم! پس از اول شروع می کنم . پارسال بعد از آخرین آپ تولدم دیدم که این قدر مشکلاتم زیاد شده که حتی وقت سرزدن به اینج. که یه روز با تموم عشق و احساسم ساختم رو ندارم . این غزاله ی شادو بااحساسی که می دیدین همیشه با کلی غم میومدو بهتون سر می زدو هیچ وقت. از خودش و مشکلاتش نمی گفت! دستمو گر.

خاطرات سال 79 به بعد. دیروز لیلا زنگ زد و حدود یک ربع با هم صحبت کردیم. بعداز ظهر با حسین و بچه محلاشون رفتیم شهرک ناز و فوتبال بازی کردیم و برگشتیم با هم رفتیم فردیس و چرخی خوردیم.