Date Range
Date Range
Date Range
دوستی شوخی سرد آدمهاست . واسه كشتن غرور من و تو . آخی دلم واسه وبم تنگ شده بود. چقد خاطرات قشنگی داشتم تو این وب. همه چیز چقد زود میگذره. فقط میخواستم بگم دلم واسه همه چی تنگ شده همه چی همه جا همه کس واسه همه. فقط کاش میشد ی زمان سنج ب ادما وصل میشد. خداوندا چه ساده از عشق گذشت. چه ساده دلم را در میان اسباب بازی هایش دیدم. چه ساده ب فنا رفتم. خداوندا چه ساده از عشق گذشت.
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم. باشد که نباشیم و بدانند که بودیم. سلام دیگه کمتر آپ میکنم بیشتر میچرخم تا این امتحانای لعنتی تموم شن. بی خیال غم و اندوه. امرو گفتم حالا که روز آخره یه آپ کنم. وای دوباره میری سر کلاس و میگن تابستان خود را چگونه گذراندید. منم چجوری بگم پای نت گذراندیم و دیگر هیچ. احساس بدی نسبت به تابستون داشتم ولی الان که آخرش شده دوس ندارم تموم شه. البته من که تابستون از درسا دور نبودم چون مجبور بودم جلو جلو بخونم.
com site in all the land! February 15, 2015. وقتی روزگارت بد میشه میگردی دنبال چیزای کوچیکی که شاید خوشحالت کنن. سعی میکنی کارایی رو بکنی که در حالت عادی یه زندگی معمولی شاید جزو حقوقته. خودتو با اکانت کلشآفکلن رفیقت سرگرم میکنی. بین کلاسات بیشترین تعداد نخ و بهترین برند سیگاری که میتونی رو میکشی. دوست داری بعد از یه روز مزخرف توی دانشگاه لنگاتو بندازی رو هم یه لیوان چایی بخوری. دلتو خوش میکنی که قبل از رفتن سر کاری که ازش متنفری و مجبورت کردن بری دست کم یه وعده غذای نمونده میخوری.
MoN BlOg c De lA ClASsE. ALORS QUE TOUT LE MONDE SECLATE. MG feat KHALED Même pas fatigué. Et tU Un BioULe? OUi Et FiEr De Le LeTtRe. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲. و گره زد به روشنایی مهتاب. بوی شور گریه را می داد. چه لطیف است حس آغازی دوباره . به روز زیبای آغاز نفس كشیدن . و چه اندازه عجیب است . وچه اندازه شیرین است امروز . 25 بهمن روز تولد من. من امروز 13 ساله میشم.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
رويش سبز را باوردارم . و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من. من خودم بودم و یک حس غریب. که به صد عشق و هوس می ارزید. من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت. گر چه در حسرت گندم پوسید. من خودم بودم و هر پنجره ای. که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود. سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود. و نه دلداده گیسوی بلند. و نه آلوده به افکار پلید. من به دنبال نگاهی بودم. راهت را بگیر و برو! .