گفتند بودی طبیب دل بیماران پس طبیب دل من باش که بیمارتو ام. اومدم ادرس وب جدیدمو بذارم با اینکه هنوز کاملش نکردم یعنی حوصلشو نداشتم. ولی میخوام موضوعش رو تغییر بدم یعنی یه ذره تغییر بدم.

به کلبه تنهایی ما خوش آمدید! I LoVe OnE In ThE wOrLd tHat iS YoU. گاهی باید نبخشید کسی که بارها اورا بخشیدی و نفهمید. تا اینبار در آرزوی بخشش تو باشد. گاهی نباید صبر کرد باید رها کرد و رفت تا بدانند. اگر ماندی رفتن را بلد بودی. گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام میدهی. باید منت گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند. گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمیداند. و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد. یکجا در را باز میکنند و.

مجموعه ای از دل نوشته های من. منو بخاطر غیبت طولانی مدتم ببخشید. در سوگ از دست دادن همسر جوان خواهرم هستی. من هنوز ایمان نیاورده ام به یکباره رفتنت! و نداشتن زلال ترین تصویری که هر روز در قاب چشمانم انعکاس می یافت! روزها پرشتاب میگذزند تا تو را در من خاطره کنند. خاطره ای غبار آلود و کهنه. اما تو در من هر بار تولد تازه می یابی! و من با خیال جوانی ات به پایت عاشقانه پیر میشوم. هرشب تصویر آخرین لبخندت را تجسم میکنم.

نوشته شده در Thu 1 Sep 2011. توسط ஜ ஜHeliNA J0000Nஜ ஜ. سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوست موستای گل گلابی خودم. ایشاا سال خوبی داشته باشین و همه اونایی که میخوان به عشقاشو برسنو برن. سر خونه و زندگیشونو بچه داریو کهنه شوریو و! وا مگه بده. Mybaby میخرنو استفاده میکننو میندازن دور. هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز.

نگاهی ست که از من دریغ میداری و دستانیست که محکوم به لمس وجود دیگریست. همان دلتنگی بی بایانی است که. روزها دیوانه ام می کند. شيرينی ديدار بعد از فراق تو را انتظار ميكشم . دوری از تو برايم سخت بود و ملال آور . اما شيرينی خنده هايت تحمل فاصله ها را برايم آسانتر ميكرد . خاطرات تلخ تنهايی و روزهای تكراری و بی كسی ام را در اين شهر از ياد برده ام . قلبم را به توباخته ام .

و مترسکها در مزارع با کلاغها تبانی میکنند. از وفاداری ادمها چه انتظاریست. مرا در کاری که برایم مقدر نکرده ای کمک نکن. دیشب خسته تر از هر روز بودم . کاش میشد گوشه ای می نوشتم.

آنجا ببر مرا که شرابم نمیبرد . آن چشم های روشن افکنت. به مانند آبی روان بر جای جای بدنم جاریست. دلبستگی ام را به تو فقط تو میدانی. و اینکه با لرزش چشمانت مردمک چشمم میچرخد. از این شب ها هجرت خواهم کرد. جایی در ییلاق دستانت خواهم نشست. و ابدیت پیش رویم موج میزند. روزی برای تو جاودان خواهم شد. دیشب برای همیشه چشمانم را بستم. این روزها که خواب آلوده به چشمانم شده. آسمان را به جیب هایم دادم.