امشب منتظر یه خبر بودم خبری که میتونست خیلی شادم کنه اما بازم روزگار ترجیح داد تلخیاشو نصیبم کنه. چشام لحظه ای از اشک آروم نمیشه نمیدونم چطور خودمو آروم کنم . من سر این قضیه خیلی از خدا خواستم خیلی. اما اینقد بنده بدی بودم که خدا هم بهم توجهی نکرد. الان از طرف کسی که ادعا میکرد خیلی دوسم داره یه اس ام اس بهم رسید که نور علی نور شد. یه سلام پر از حس غم .

شعری از فروغ فرخزاد و شعر دیگری از شفیعی کدکنی. من از نهایت شب حرف می زنم. و از نهایت شب حرف می زنم. اگر به خانه ی من آمدی. برای من ای مهربان چراغ بیار. و یک دریچه که از آن. به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم. رها کن مرا در حضور گل و زمره ی. نور سیه فام ابلیس . مرا دست و پیراهن آغشته گردید. نفس گشت فواره درد و دشنام. مرا آتشی باید و بوریایی.

پیشاپیش سال نو رو به همتون تبریک میگم. امیدوارم سال خوبی داشته باشید. سر سفره هفت سین منم فراموش نکنید. حتما برام دعا کنید یادتون نره هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. منم واسه همتون دعا میکنم. دعا کنید انشالله اول سلامتی خودم و خوانوادم و . بعدش رسیدن به کسی که میخوام. بعدشم ایشالله زندگی خوبی د اشته باشم و خوش بخت بشم. حال میکنی خودم برا خودم دعا میکنم . تبریک عید یادت نره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه.