آنكه مي گويد دوستت مي دارم خنياگر غمگيني است كه آوازش را از دست داده است. هیچ اعتقادی هم به متافیزیک و خرافات و مذهب نداشت. یه زن مترقی و لیبرال که فکر میکرد حقوق تمام زنان این سیاره در طول قرون و اعصار متمادی توسط اینجانب خورده شده و بنده باید حساب پس بدم! دلم واست می سوزه. باری سفر نوروزی خنیاگر .

امروز روز تولدم هست و من یه جورایی منتظرم. به خودم میگم تولدت مبارک.

نوشته شده در تاريخ یکشنبه 14 دی1393 توسط ن . فكر ميكردم ديگه تنها نيستم. ولي بيشتر از هميشه تنهام . نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 دی1393 توسط ن .

هنوز ۸ سالش تمام نشده بود,چشمانش را به دستهای پدر دوخته بود که با حرکاتی یکنواخت و زیرکانه ای مشغول تیز کردن چاقو بود. خاطره مرگ,بالا و پایین رفتن چاقو بهمراه پاشیدن خون از رگ. دفتر لحظه یم را نگاه کن.

زندگی زیباست اما مراقب باش از دستم ندهی. نواختن پیانو را هم دوست دارم. عکس را هم دوست دارم. اما گاهی از انسانها می هراسم. اما تو که به اینجا آمده ایی. و قول خواهم داد كه. دستت را هرگز رها نكنم. آدرس لوگوي من در وبلاگ شما. بتي که ديگرانش می پرستيدند. جناب آقای آرش عاشوری نيا. هر وقت که دلم تنگ بشه اینو گوش میدم.

روزها و ساعت ها و ثا نیه ها بی سرو صدا بدون لحظه ای درنگ از پس هم می آیند و می روند. و این چنین دفتر زندگی از ورق خوردن آنها رو به سوی پایان گام بر می دارد. شاید ورق خوردن دفتر روزهای زندگی چنگی به دل نزنه. اما پایا نیست بر درد جانکاهی که با. برایت دفتری از ناگفته ها می نویسم. از هزار و زیاد رنج و بغض. از حال خودم که تو از آن خبری داری و من از حال تو بی خبر. دل من امروز به دریا زد و رفت.

تا شقایق هست زندگی باید کرد. تظاهرات روز قدس در تهران. یک گوش خسته و یک دنیا حرف. نفس می کشم راه می روم زندگی می کنم. چه واژه های بیگانه ای. در روزگاری که فکر کردن گناه اندیشیدن جرم و عاشق بودن مضحک.