یک میز با چند آشپز. من و همسرم در اروپا. ღ حرفای دل من ღ. روزهای شیرین من و همسری. من و روزهای فصل سوم زندگی. ذهن نوشت های خانم و آقای اردیبهشتی. روزهای زندگی یک ک م ا ل گ ر ا. من و همسرم هم را دوست داریم. لبخندهای احمقانه ی یک زن. سال نو بر همه دوستان عزیزم مبارک. انشالله امسال برای همه دوستان بهترین ها رقم بخوره.

نیشم زد از همون اوله اولش که تو اومدی دوباره. اولش خیلی درد داشت اما الان فقط جاش مونده. دارم فک می کنم به اینکه اگه نمیذاشتم بیاد هیچوقت شاید نمیشناختمش و هیچوقت ازش بدم نمیومد مثه الان. باید ازش تشکر کنم اصن باید بگم مرسی که نیشم زدی. بعد یک ماه دوباره باید برگردم شهر یونی. و من اصلن حوصله موندن تو اون شهرو ندارم. طبق معمول دعوا افتادیم و بعد قرار شد.

لطفا اول اینجا رو بخونید! 5 دقیقه وقت بذار دوش بگیر. لیست کارهای قبل از سفر. یاد اون سال ها به خیر. باز هم سلام به ایران. بعد از چند روز غیبت. 5 دقیقه وقت بذار دوش بگیر.

عاشقانه هایم را میسرایم برای تو. و إ ن ي ك اد ال ذ ين ك ف ر وا. ل ي ز ل ق ون ك ب أ ب ص ار ه م ل م ا. س م ع وا الذ ك ر و ي ق ول ون. ذ ك ر ل ل ع ال م ين. زندگی من با همسری مثل نسیم در یک شب خنک پاییزیست.

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و . شنبه 8 فروردینماه سال 1394. هر شروعی یه پایانی داره. این بلاگ هم یه روز شروع شد و ناگزیر یه روز باید تموم میشد. قرار بود آخرش اینطوری باشه که من و سیندرلا توی کالسکه نشستیم ولی خب تراژدی شد دیگه. پریشب خواب میدم وبلاگمو باز کردم 65 تا نظر نخونده داره. مونده بودم چی شده که یه شبه این همه نظر نخونده آمده که . مجبورم برخلاف میل باطنی ا.

وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر و ی قولون إ ن ه ل م جنون و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ال مین. تو مي انديشم و عطر صد خاطر را مي بويم. از فروردين 86 تا به الان مي نويسم. از روزهاي نامزدي و عروسي و حال كه با همسر عزيزم زير يك سقفيم. لحظه هاي با تو بودن.

خنگ بازی های زندگی مشترک. سلام به دوستای عزیز و مهربونم. ببخشید این مدت بشدت درگیر بودم و البته هنوزم هستم. دلم بی نهایت براتون تنگ شده بود. راستش این مدت صبح ها که بیدار میشم اول کمی کارهامو می کنم مثل تمیز کاری هامو وشستشو ها و این چیزها بعدش میشینم زبان می خونم نزدیک های ظهر هم بصورت آنلاین کلاس زبان دارم و تا ساعت 4 طول میکشه. چشم و گوشش باز میشه. خلاصه که خدا رو شکر سرم گرم شده و حالم خیلی نسبت به قبل بهتر شده. الانم باید برم حاضر شم برم باشگاه.

دریای آرام ناخدای قهرمان نمی سازد. در زندگی به هیچ چیز اطمینان کامل نداشته باشید. در این صورت کاملا مطمئنم که موفق خواهید شد! از رنجی که میبریم. یوسف اباد خیابان شصت و ششم. Once in a red moon. بلاگ اسکای چرا اینجوری بود. همین نوار ابزار بلاگفا کلی بهتر بود. بزارید از این روزها براتون بگم. اینکه کنکور وزارت علوم زنتیک و سلولی مولکولی قبول شدم ولی نرفتم. اینکه وزارت بهداشت رتبم شد 1000 و ایمنی پزشکی قبول نشدم.

سلام و سلام و سلام. وب نوشت های یک جراح. این روزها خیلی به گذشته فکر می کنم. به اینکه چی گذشت بر من سال پیش. به اینکه پارسال این موقع تو چه فکری بودم و دغدغه ام چی بود. به اینکه اون موقع هر شب و هرشب چی آرزو می کردم. حالا دیگه شکل دغدغه هام عوض شده. مطمئن نیستم اما فکر می کنم به کار بردن این عنوان تو.

از دل برود هر آنکه از دیده برفت . از دل برود هر آنکه از دیده برفت.