بی خبر از روزگاری که دلم را از دلت جدا کرد. این جا نفسی نیست که بی تو آن را خواست. واین جا بی تو رنگی بالاتر از سیاهی دارد. دلگیرم از این خاطره ها. دلسردم از این فاصله ها. دل نگرونم نباش عشق من. غریبی جایت را برایم پر کرده است. در کوچه های غریبی پرسه میزنم. دور از عالمی که مرا از آغوشت جدا کرد. کودکی شدم سردرگم میان شلوغی این مردم سرتاپا دروغ.

یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 14 و 14 دقیقه و 01 ثانیه. دلم شکست از سلامی سرد که پاسخی بود به سلامی گرم . از احساسی که یک لحظه نبود در مقابل احساسم . دلم شکست از قصری که برای لحظه ای لرزید . از فکری که برای خود رفت . و از چشمی که خیره به نقطه ای ماند . یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 14 و 12 دقیقه و 42 ثانیه.

به جرم این که عاشق شدم همیشه دلشکسته وتنهام. این وبلاگ بوسیدم گزاشتم کنار. بهت پیله کردم نمی مونی پیشم. نه میمیرم اینجا نه پروانه میشم. از عشق زیادی تورو خسته کردم. تو دورم زدی خواستی دورت نگردم. بازم شوری اشک و لبهای سردم. من این بازی و صد دفعه دوره کردم. دیگه توی دنیا به چی اعتباره. کسی که براش مردی دوست نداره. منو بغض و بارون سکوت خیابون. دوباره شکستم چه ساده چه آسون.

احساس باغ دارم احساس نو دمیدن. احساس یک پرنده در اوج پر کشیدن. من عمر این زمینم آغاز برگ و برکه. در گردش نگاهی از تو به تو رسیدن. هدیه ای گرانقدر از ری رای عزیز. که از لطفشان کمال تشکر را دارم. هسته ی این بار سیاه.

غم هم اگرترکم کند تنهای تنهامیشوم. به بودنهادیرعادت کن و به نبودنها زود. همه در فکرنوروزند ومن در ماتم یارم. صد شرف دارد به این عیدی که من دارم. بدون اینکه ردپایی از خود بر جای بگذاری. دیگه همون بچه هم نیستیم. آدمهای زیادی دور و برم دارم! .

نه وجودم را حس کنی. سنگ قبر خاک گرفته ی مرا. که معنی تمام حرف هایگفته و نگفته ام را میفهمی. همه برای تنهاییهای کسانی است که مثل من هستند! من ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ. ﻓﻘﻂ ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻢ ﺗﺎ ﻋﺸﻖ ﻳﺎﺩ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮊﺭﻓﺎﻯﺩﻝ ﻛﻨﺪﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎ ﻭ ﻫﻮﺱ ﻫﺎ. ﻓ ﻘ ﻂ ﺗ ﻤﺮﻳﻦ ﺁﺩم ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. اهل پنهان کاری نیستم! زمانی دل یکے راسوزانده ام! .

پریسا گفت پاشو بریم تو اتاق. میگه نمیخام به هم وابسته شیم میگه ما به درد هم نمیخوریم. پدر رویا لیوان شربتش رو س.

ما از همه سر تریم. الان سر کا دینی هستیم ودوشنبه هستش وخداروشکر میکنیم چون اول قرار بود امتحان بگیره وکنسل شد وفقط امتحان قرائت گرفت. هوا گرمه واحساس تشنگی میکنیم. ومعلممون خیلی خشنه ما از آب خوردن منصرف میشیم. و نصفی ازنوشته رو خوند ومنم رومو به اون کردم ویه قورقور کرد ورفت.