Date Range
Date Range
Date Range
روزمرگی هایی از روزهای خدا. من و 2تا پسرای وروجکم. وای چه گردو خاکی نشسته تو وبلاگم. نمیدونم دقیقا چندماه و سال شده نشده بیام و چیزی بنویسم اما دلم واسه حال ووروز خوشی که تو وبلاگم داشتم و تک تک دوستای نازم تنگ شده . آخرین هفته های بارداری و . سلام من که نفهمیدم این مدت چه بلایی سره بلاگفا اومده بود هرکی میدونه به منم بگه . به امید روزهای قشنگ و شاد آینده واسه همه عزیزان و دوستای گلم . بارداریم باعث نشده دست از این ک.
عاشقانه های من و مستر نفس. من خدا رو هر شب این ثانیه ها به تماشای تو دعوت میکنم. بعد از چیزی حدود ۷ روز مریضی من بالاخره برگشتم. دچار یکی از اون ویروسهای سرتق گوارشی شدم که هنوز اثارشو توو بدنم حس میکنم. سرگیجه ای که دست از سرم برنداشته و هرازگاهی برمیگرده. تمام این مدت دلنگرانی من آدرین بود که مبادا از من سرایت کرده باشه بهش. جز یکی دو روز که شکمش شل کار کرد بقیه روزا اوکی بود خدا رو شکر. ادرین تازگیاآژیر ماشین پلیس درمیاره.
روزمرگي هايم را قلم مي زنم. پایان سال 94 نزدیک است. پایان سال 94 نزدیک است.
در مسیر زندگی در پی آرزوهایم دوانم. این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است. برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید. این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است. برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید. این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است. برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.
شرح روزهای مشترک من و عشقم. اتفاق ناجور نافرم اذیت کننده. گل و گیاه های عجیب.
ارزانترین سامانه اس ام اس. کاش می دانستم در سبدش برای سال نوی من چ. اوردهفقط همین را میدانم ک هدیه هایی از طرف پروردگارم اورده ک گاهی. خوب و زیبا هستند و گاهی نمی فهمم که خوب و زیبا هستند. برای دوست خود یکدفعه تمام محبتت را ظاهر مکن زیرا هروقت اندکی تغییر در تو. حقیقت عاشق رک و راست بودن است.
چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره . رنگ چشاش آبی بود . رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم. مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه . لباش همیشه سرخ بود . مثل گل سرخ حیاط . وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد. دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم . مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد . منم اشک تو چشام جمع میشد .
بیمارم وتب دارم ودرسینه مجروح چندان که فغان بر کشم از دل نفسی نیست. نگاهی به محرم ودهه های مربوطه. دعای عرفه -امام حسین -مردمان رباط. ظلم برنفس ونقش آن بر جامعه. نظریه ی دانشجوی ریاضی از محله رباط-خوانسار.
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی. دلت بگیره ولی دلگیری نکنی. شاکی بشی ولی شکایت نکنی. گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن. خیلی چیزا رو ببینی ولی نادیدش بگیری. خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری. خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی. چقدر سخته بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه! چقدر سخته عاشق چشمای کسی باشی اما نتونی یه لحظه به چشماش نگاه کنی! چقدر سخته بعداز یه عمر دوست داشتن عشقت تنهات بذاره و بره! چقدر سخته تنها عشقت ازت بخواد فراموشش کنی! .