گاهي چقدر دلم براي يک خيال راحت تنگ ميشود. و اين بغض بي قرار. اصلا زندگی از یک جایی به بعد باید تمام شود. آدم نباید به روزهایی برسد که ببیند تمام. جلوی چشم هایش جون می. دهند و او هیچ کاری از دستش بر نمی. راستش را که بخواهی من ترسیده ام. از این حجم عظیم نشدن ها. داشتم می گفتم زندگی باید از یک جایی به بعد. باید این روزهای ک شدار و بی هیچ چیز بودن ها را جمع کنند. ب ب ر ند یک جا. بسوزانند تا شاید ما نجات پیدا کنیم. تقویم روی میزم روی د ه م د ی ماه ن و د و سه جا خوش. و هیچ کس به غی.

سه شنبه هفدهم دی ۱۳۹۲. سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲. گاهی اوقات سکوت بهترین فریاد است. اگر دیوار را خراب کنی.

لطفا بی اجازه وارد نشوید! این چهار دیواری تا مدتی به پنجره نیاز ندارد. پنالتی حق ایران بود تو مشت ایران بود. بعضی وقتا مهم نیس با کی فقط میری که خوش بگذرونی. در اینکه عادت کردین هرازچندگاهی میاین زندگیمو به گه میکشین شکی نیست. من خط چشم دوس ندارم نکشیدم.

ب بعضیلم باس گف توبه درد فاضلاب نمیخوری چه برسه فا ز لاو. همین الان یهویی من میخندم. من هر که را به خدا سپردم. سر از آغوش دیگری در آورد.

گویی تمام غصه های دنیا از چشم اندازی سردو سیاه به سوی آرزویی دست نیافتنی هجوم می آورد! کاش زود به زود بیام اینجا.