حالا بن تنها کسی هست که صبحها به جای گود مورنینگ به من می گه صبح به خیر. ۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه. و حالا که دور از ایران زندگی می کنم متوجه شده ام در بسیاری از موارد تصور اینها از ایران صد چندان بدتر از واقعیت موجود در ایران می باشد. ۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه. فصل جدیدی از زندگی آغاز شد. خلاصه اینکه فصل جدیدی از زندگی آغاز شد.

نوشته شده در نوآوری و شکوفائی فرهنگی. همخوابگی تمام مردم شهر خبر دارد. نوشته شده در هست ها و نیست ها. حکایت آن گربه که دستش به گوشت نمی رسید. یارو انقده عکس خودشو تو پارتی های مختلف تو لس آنجلس رو.

نگاهی نو به شهر مجلسی. امروز روی فیس بوک تو گروه دانشگاه مجلسی گذر کوچیکی داشتم که چشمم به عکسی افتاد که خنده از یکطرف و ذوق زدگی و حیرت از طرف دیگه منو ول نمیکرد. حس عجیبی بود! عکس بالا بود. تو روزنامه همشهری یکسال پیش دیده بودم دانشگاه هیات علمی استخدام میکنه با مزایا مسکن و خودرو.

شاید کم کم به روزهای سابق بر گردم. راستی برام دعا کنید لطفا. خم انعکاس بال های عشق.

اگر به خانه ی من آمدی. برایم مداد بیاور مداد سیاه. تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم. و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم! من هنوز یک انسانم.