زندگی برای انکه افسانه شخصی اش را می زید سخاوتمند است. دفترچه آبی رنگ کارآموزی یا همان کارنامه کارآموزی . برگه های سفید و سبز . به همراه جزوه های زبان. به همراه کتاب فرانسه . به همراه دست پوش و گردن پوش محبوبم. روزی که پروانه کارآموزی ام را تحویل گرفتم و رسما کار آموز وکالت شدم.

من و تو با قندون و نمكدون. زندگي يك بوم نقاشي است كه در ان خبري از پاكن نيست. و شرمنده دوستانی که مث بقیه دوستان و نزدیکانم این مدت ازشون فاصله گرفتم . چرا و چی شد رو ازم نپرسید. هیچ جواب منطقی ندارم فقط میدونم زیاد خوب نیستم. تو این گرمای خوزستان هر پنج شنبه ساعت 2و نیم میرفتم . به جز این هفته که قرار بود یه مسافرت کوچیک بریم . که خیلی بهتر از ساعت قبلی بودش.

زندگی یه وقتایی به یه جایی میرسه که باید کنترلش رو خودت به دست بگیری . کلا آدما همه همین طورین . نه اینکه دسته خودشون باشه نه! شاید خودم من یا شما هم همین طوری باشین .

می خوام یه 5 سالی دست از سر این وبلاگ بردارم تا وقتی که آن شرلی فسقلی ما بزرگ بشه و بیاد وردست خودم و آجر وبلاگ رو پرت کنه بالا و با هم اینجا رو بسازیم. اميدوارم اينبار که شمال رفتيد با جمع آوري صدف و شن ها خودتون همين تابلوها را بسازيد. مي زنيم تا ببينيم چه فرقي با الان داره.

و چه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان. دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم . وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم . حتی اگر جای مشخص و مطمئنی در انتظارت نباشد! کار زشت سریعتر از فرو رفتن کارد در گوشت در صاحب خود اثر می گذارد.

بالاخره صبر منم به پایان رسید. بلاگفا رو بعد اون یکهو رفتن بخشیدم. از این به بعد تو بلاگ اسکای مینویسم. اگه یکروزی بلاگ اسکای از بین رفت. خونه ای برای برگشت داشته باشم.

روز های پر ماجرای زندگی ما. Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4. انقدر ننوشتم حوصله هم ندارم ببینم تا کجا گفتم در این حد بی حالم الان. هرچند که جز مریم بانو برای کسی زیاد فرقی نداره نوشتنم. این روزا که گذشت بابا رو بردم پت اسکن همین ایران که که گزارش میگفت توی لگن و. سر رون راست تومور دیده میشه در حالی که ترکیه فقط میگفت توی کمر مشکوکه ایران. دکتر بابا میگه هرکی رو فرستادم ایران پت پشیمونم دیگه هم نمیفرستم بلد نیستن گزارش. کنن و این حرفا .