تولد این خاطرات از 28 اسفند 1379 شروع می شود. وقتی من کلاس اولی شدم. گربه ی دوست داشتنی من بوپر. آرشیدا فرشته دوست داشتنی من. امیر حسین شیرینی زندگی ما. پارسا فندق مامان و بابا. سعیدرضا امید مامان و بابا. فاطمه عشق مامان و بابا. قصه های ماه وروجک و مامان. مبینا دختر شهر قصه ها.

سلام به چند زبون دنیا. من الان دو سال وپنج ماهمه شروع به یاد گرفتن زبان انگلسی کردم. البته نقاشی هم خیلی دوست دارم وهر چیزی که به ذهنم میرسه را میکشم کلا از خودم تعریف نباشه بچه باهوشی هستم. حالا بخاطر اینکه فکر نکنید لاف اومدم یه فیلم از خودم میذارم. امیدوارم سال خوبی برای همه آرشیدا های خوشگل باشه. اینم من و مامانم و بابا نوئل که من ازش می ترسیدم.

كودكان آنگون رفتار مي كنند كه با آنها رفتار مي شود. ورودت به هشتمین سال زندگی مبارک زیبای من. به خاطر بودنت خدا را خاضعانه شاکرم. یک روز خوب با ریحانه. بعد از نقاشی رو صورت. خسته و کوفته این جوری خوابش برد.

آوا ملودی زندگی مامان و بابا. آوا خانم گل من و سیسمونی جدید. حرف ديگران يا صداي قلبم . من در حال طوري رفتار مي كنم كه در آينده اشك توي چشمهام حلقه نزنه و بگم نادوني كردم .

می نویسم تا بدانی دوستت داریم تا. دیدن نگاه قشنگت روح تازه ای به وجودمان بخشید و. لمس موجودی آنقدر شیرین وآنقدر عزیز که تمام دنیایمان را به پایش بریزیم. بی شک وجود تو دنیای دیگریست.

اینجا شرح احوالات آریانا گلی وبه قول خودش آریانا خانمه . مدت زیادیه که فرصت نداشتم از بچه ها چیزی بنویسم. با سرعت روی پیچها می رن واین خیلی خطرناکه. سه روز با همون لباسها رفت مهد کودک و با چه لذتی که من لباس بن تن دارم ومن حالا دیگه دیگه بن تن شدم .

عکس ازمسافرت به اردبیل وتبریز. قصه کودکانه و آموزنده موش تنبل و کلاغ دانا. مشهد هتل جم وشهربازی الماس. آرشیدا فرشته دوست داشتنی من. پرهام میوه زندگی مامان و بابا. هیراد عشق مامان و بابا. عکس ازمسافرت به اردبیل وتبریز.

دیشب با خودم فکر می کردم اون آدم پنج سال پیش نیستم که نیستم. بیشتر می دوم و کمتر غر می زنم. من همون آدمی هستم که وقتی ساعت 4 از سر کار می اومدم مامانم غذایم را آماده می کرد و نهایت اقداماتم در بعد از ظهر کلاس زبان و گاهی باشگاه و بقیه هم خواندن کتاب بود. بچه جان یه کم شجاع باش. گفتم اگه شجاعتتو جمع کنی و بری یه شعر بخونی یه جایزه داری.