برگزاری تعزیه پرواز در محراب در حسینیه روستای سنجدک. بازدیدسرپرست اداره تبلیغات از سنجدک. کشف قطعی رموز قران کریم.

که از پیله تنهاییم در آمده ام. و در قفسی گیر کرده ام. قفسی که در آن باز است. اما نه به سوی آسمان آبی. که به سوی پیله تنهایی ام. تنها یک روز فرصت دارد برای پرواز و. ماهها انتظار برای یک روز پرواز -. نمی دانم اگر روح کوچک یکروزه ای بودم. هزار سال پس از آن.

و چنان سرمست تو بودم كه طلرع آفتاب. و نگاه كردن به ستاره هارو فراموش كردم. وقتی سینه ها از مهر آکنده است. زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک.

پیراهن نگاه مرا مکش از پشت. که هفتادو هفت سال تمام. باران ببارد و گندم درو کنیم.

ما هنوز به اندازه ی کافی. یکی هست در محله ي ما! همه او را برای یک شب دوست دارند. حتی برایش آش نذری هم نمیبرند او با کسی کاری ندارد. خودش را میفروشد و نان شبش را میخرد. حاج آقا میگوید باید از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده. ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از راه به در شدند. خوردی که مال تو نبودند! .