سارا هستم و با همسرم سامان 5 دی سال 1387 توی ی شب زمستونی اما نه چندان سرد زندگی مشترکمون و آغاز کردیم. بعد از شش سال زندگی دو نفره حالا خدا تصمیم گرفته یکی از اون فرشته کوچولوهای خوشگلشو بفرسته برای ما که زندگیمون رنگ و بوی تازه ای بگیره. الان که این وبلاگ و راه انداختیم آبان 92 رو میگذرونیم و جوجوی کوچولوی ما اردیبهشت 93 وارد این دنیای بزرگ و رنگارنگ میشه. امیدوارم دوستای خوبی برای من و سامان و جوجه کوچولومون توی این دنیای مجازی پیدا کنم. آتلیه هشت ماهگی پرنسس ما. چنذتا عکس جدید از آنیسا جونم.

آدرینا تکه ای از ماه. نه به این جرم که حیوان پلیدی است بد است. ونه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است. طفل معصوم به دور سر من میچرخید. یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم! ای دوصد نور به قبرش مگس خوبی بود. من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد. 1740;کشنبه ۱٧ مهر ۱۳٩٠ - یوسف حیدری. ما هم ز روزگار جوانی اسیر ساغرو پیمانه بوده ایم. دل بیقرارم تا منو تاییدم کنه حضرت زهرا. چشم انتظارم کی نوبتم میشه که زائرت شم آقا.