Date Range
Date Range
Date Range
اینجا ایران من زن! مادر ای هستی من! ۹ ماه توی وجود تو بودم و هستیم از توست. به دنیا که اومدم از شیره وجودت تغذیه کردم. برام یه خواهر مهربون به دنیا آوردی که توی دنیا همیشه یه همراه داشته باشم. اولین کلمه رو که توی دفتر مشقم نوشتم اشک به چشمهای مهربونت دوید. امتحان که داشتم انگار تو امتحان داشتی. مواظبم بودی تا خدایی نکرده اشتباهاتم زمینم نزنه. وقت برای کنکور درس می خوندم نصفه شبها بیدار می موندی و پا به پای من می نشستی تا خوابم نبره. همیشه بهترین چیزها رو برای ما می خواستی. زندگی ساختن رو تو یاد ما دادی.
احساسات ناب و زیبای مادر شدن و حرفهای. تمام ناشدنی دل عاشق و بی قرارم. چون من كه آفریده ام از عشق.
گاهی مرا به نام کوچکم بخوان. علي صالحي ديگر در اينجا نمي نويسد. به یاد ضربه های تبر. با سایه روشن برگهای رقصان. کنار برکه ی بی نغمه ی پرندگان مهاجر. آنسوی اتفاق های پس از توفان. انحنای آرام لب ها به سوی چشمها. اشک ها را برای روز مبادا نگه دارید. رودخانه ای که از چشمهام می گ ذرد . پیراهنم را اگر باد ن ب رد. بر م ژگان نمناک شاخه ی درختی. که از آن رستگار شدم. صادقانه ام بر زبان تو یک دروغ. انتظارم را از تو ندارد.
عشق کوچولوم به ماندگاری ستاره های اسمون دوستت دارم. الهی قربووووووووووووووووووووووووووووووووووووونش بشم عروسک شده واسه خودش دوراون چشمات بگرده دختردایی. دیروزمهمونی عشقم کیان بودماهم که دوروزی رورفتیم تهران . وای دیووووونتم کیانم فرشته کوچولوی ما. قربونت بشم که انقدرنازنگاه می کنی. کلی خوش گذشت باستی وغزاله وهستی وامین وپویارفتیم بیرون .
Terça-feira, 6 de maio de 2014. Conta-se que nos terrenos onde hoje se situa a freguesia de Almaceda vivia, em tempos, D. Rodrigo, fidalgo rico e aventureiro, com sua irmã, D. Os seus aborrecidos dias só eram animados pelos matinais passeios a cavalo. Quando o tédio apertava, pisgava-se para a corte. Que estás a ver? D Rodrigo, com o seu sorriso malandro. , ou junto àquele arbusto está uma caveira! Respondeu a irmã, meio amedrontada.