به من هدیه میدهد . خ رده هاي ش را باد دارد ميب رد. را م حڪم ب غل گ رفته. بيا آخرين شاهڪارت را بيبين. م جسمﮧ اے ساختﮧ اے بﮧ نام. ک ه میش وی . م عنآ ن دآر د! ی ک ن گآه ک می. ی ک وآژه ک می دور ا ز. می ش ک ن د د ل ت رآ .

آواز دسته جمعی مورچه ها. یک سال و نیم از آخرین باری که اینجا نوشته ام می گذرد . از اقبال عمومی که عاید فیس بوک شده گرفته تا . اما هنوز می شنوم که دوستانم گاه و بی گاه برای خواندنم به اینجا سر می زنند . بیشتر آن هایی که از سعادت شان روی خوش به فیس بوک نشان نداده اند . که آواز دسته جمعی مورچه ها را نشنوم. که نبینم درد های پنهان جسمم را.

سال ۸۵ اولین بار وبلاگ نویسی را تجربه کردم. حالا هوس کردهام دوباره به این فضا برگردم. درست وقتی غم نزدیک است. رمان نگهبان پیمان اسماعیلی در چند نگاه. سیامک به دلیل حس اختگی زندگی را رها میکند و .

تک داستان های برگزیده ی سال 1390 جایزه ی ادبی گلشیری. تک داستان خواهران چاه از مجموعه داستان خواهران چاه نوشته ی مژده ساجدین - از سری کتاب های عصرچهارشنبه ی ما - جزو 14 تک داستان برگزیده ی داوران مجموعه داستان اول جایزه ی ادبی گلشیری اتتخاب شد. خانه فرهنگ گیلان و کانون داستان عصرچهارشنبه ی ما این موفقیت را تبریک می گوید.

ﺯﻝ ﺯﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ. ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ! ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﻧﮑﻦ. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ. ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ. ﺑﺒﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﺩﻫﺪ. ﻣﺜﻼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺴﺘﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ. ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ. یه جور صداش تو خونه امیده. کرد به نق زدن! .