Date Range
Date Range
Date Range
سه درد آمو به جانم هرسه یکبار. غریبی و اسیری و غم یار. غریبی و اسیری چاره دیره. غم یار و غم یار و غم یار. گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم. چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی. گاهی آنقدر بدم می آید. که حس می کنم باید رفت! .
بانک جامع قالب های فارسی. آدم نیز اینگونه حوا را خر میکرد. کسی که وجود خارجی نداره! .
اینجا خانه ی فیروزه ای من است. خانه ای که در واقعیت نتوانستم بنا کنم . اینجا خانه فیروزه ای من است. کمی از من فاصله بگیر. وقتی دلت از چیزی میگره که نمیتونی به بقیه بگی. وقتی از چیزی ناراحتی و اذیتت میکنه که راهی برای آزادی ازش نیست. باز باید برگردی تو همون جاده و پابرهنه راه بری.
بزرگترین لطمه ی حیات مرگ نیست بزرگترین لطمه آن چیزی ست که در عین حیات در درون ما می میرد . The Last Cafe of the World.
می گفت از جبهه این قرمز. برای من شده یک جور سمبل قساوت. قرمزی رژ لب ناراحتش میکرد. به همسرش می گفت من تورا همان طور که هستی می خواهم. کوی سبقت را ربوده اند دیگر قرمز. قساوت نیست نماد فرهنگ و کلاس و مدرنیته بودن است و دیگر نمیشود مردانه بودن را در آنها یافت دلم لک زده.