ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ ت טּ هآ عش ق ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ. هی چ ڪس نفهمیב کہ פ בآ هم تنهآیےاش را فری آב مےکنב قل هواللہ احב. التم است م ی کن م. هم ه دنی ای ت. ارزان ی دیگ ران! آنک ه دنی ای من. م ال دیگ ری نب اش د. می خواهم در گوشت چیزی بگویم . ! این یک اعتراف است . من بی او دوام نمی آورم . حتی تا صبح فردا . ! ادآمه رو کلیک کن - -. همه میگن قشنگترین جمله دوستت دارم هست. ولی من التماس به خدارو زیباترین ها میدونم.

اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست. من چه میدانستم دل هر کس دل نیست. كلبه ي عاشقانه ي من. نیست برلوح دلم جز الف قامت یار. قصه اى به رنگ ابى. من و تو زیر یک چتر توی بارون. خاطرات ایلین یه دخمله دیوونه.

عشق فقط یه افسانه است که تو کتاب ها ازش نوشتن. طرز فکر و بینش ادماااااا. از قطار پیاده شدم داشتم میومدم به سمت پله برقی. ۲تا دخی هم جلو من بودن. کنار ما یه خانم سانتال داشت از پله ها بالا میومد. خوش سیما و خوش لباس. یکی از این دخیا به او یکی دوستش گفت دوست داشتی یه پا نداشتی. با دوستام حمید و سعید رفتیم فرحزاد. شدیدهوس کردم یه سیگار بچاقم.

تاريخ سه شنبه 16 اسفند1390ساعت نويسنده Hani. امروز دلم میخواد هیچی نگم. تاريخ دوشنبه 30 اردیبهشت1392ساعت نويسنده Hani. من دروغ گفته ام! .

از خدا می خوام بدون تو زنده نباشم. ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ sms ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻬﺶ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ. ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ ﺩﺍﻍ ﺩﻟﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﺸﻪ . ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺟﻤﻊ. ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺸﻨﻮﻡ ﺍﺯﻭﻥ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳﯿﻨﺎ . ﺍﻣﺎ ﮐﺎﺭ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺸﻪ! ﻣﯿﮕﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ. ﻋﮑﺴﺎﺷﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ . ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻭ ! .

پدری با پسری گفت به قهر. که تو آدم نشوی جان پدر. حیف از آن عمر که ای بی سروپا. در پی تربیتت کردم سر. دل فرزند از این حرف شکست. بی خبر از پدرش کرد سفر. رنج بسیار کشید و پس از آن. زندگی گشت به کامش چو شکر. حاکم شهر شد و صاحب زر. چند روزی بگذشت و پس از آن. امر فرمود به احضار پدر. پدرش آمد از راه دراز. نزد حاکم شد و بشناخت پسر. پسر از غایت خودخواهی و کبر. نظر افکند به سراپای پدر. گفت گفتی که تو آدم نشوی. تو کنون حشمت و جاهم بنگر. پیر خندید و سرش داد تکان.