ولی فقط یک چیز کهنه شد که. برید از پستها لذت ببرید.

کلک زدم که بیایی چون میدانستم. که با نیامدنت کنده میشود کلکم! تو نیامدی و من . دو از این آدمآ خستم.

تمام ناگفته هایم دراین جمله تعبیر میشود. یک لحظ ه جآیمآن رآبآ هم عوض کنیم . شآید ت میفهمیدے چهقدر بے انصآفے . و من مے فهمی دم چ رآ. ڪ لاهت رآ بہ هوآ بیآنבآز . ڪہ مט ב گر جآט بآزے ڪرבن نבآرم! ت و ب ردے. دیوانه وار هم که عاشق باشم پای غرور دخترانه ام که بیاید وسط تنها یک کلمه میگویم مهم نیست. ! خدا هم دوستم نداره.

سرم را آهنگ های غمگین. تاریخ شنبه یکم تیر 1392. و فهميديم كه دارو آبميوه نبود . و فهميديم بابابزرگ ديگر هيچگاه باز نخواهد گشت همانطور كه مادر گفته بود . و فهميديم چيزهايي ترسناك تر از تاريكي هم هست . به اندازه اي كه فهميديم پشت هرخنده مادرم هزار گريه بود . و پشت هر قدرت پدرم يك بيماري نهفته بود . ويا هم اكنون رفته اند .

به دلنوشته های یه دختر چادری. امیدوارم وبلاگ من رو بپسندید. تقدیم به عشقم, سمانه.