نبودن هاي پي در پي. چون چيزي براي نوشتن ندارم! چون تمام ايدئولوژيم زير سوال رفته! چون ديگه به زندگي زياد اهميت نميدم! زياد براش وقت نميذارم! زياد بهش اهميت نميدم! ديگه حرفي براي گفتن ندارم! شايد گاهي فقط. فقط بهش پادزهر ميزنم! روزگار با تصوراتم خيلي متفاوت شده! ديگه خيلي فكر نميكنم كه بتونم بنويسم! فقط دلي زندگي ميكنم! هرچي دلم بگه . نشستم يه گوشه با يه زهر خند. كاري به كار اين دنيا و حقه هاش ندارم! گوشه نشین .

در شهر خبری نیست . به نام خدایی که هست آفریدست از عدم. را آفرید و سپس باران. تا به انسان ها یاد بدهد که اعتراض. گاهی مثل نم نم باران. گاهی مثل رگبار و گاهی مثل طوفان. و یاد بدهد که گاه ببارند و گاه خیس از پاکی باران شوند. از شبنم عشق خاک انسان گل شد صد فتنه و شور در جهان حاصل شد. اینجا یه بهانه اس واسه شروع کردن.

دلنوشته هاي يك مشت خاك. گوش جان باخته ام گوشه ی د نج همین اتاق ت نگ به مخمل گرم بی نظیر صدای تو که ارام ارام و با حوصله از ان طرف گوشی با خستگی برایم حرف ها را می نشانی کنار هم . نگاه می کنم خودم را که چگونه انگار ش عف کودکانه دارم از با تو بودنم.

چشمانی که زاده ی زلال باران بود و معمار بلندی های پاکی شد. از جنس خشم و عصیان و هق هق پاییزی.

جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ه. جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ ه. بعد از فیلتر مصمم تر از گذشته. هاج و واج مانده بودم.

هوا که اینجوری شروع می کنه به دیوونه بازی در آوردن من دوباره ایمان میارم. عمر بی خیالی و آرامش من به اندازه چند تا نیمه عمر فلوکستینه. جوری می گه که مجبور می شم پوزخند بزنم بگم یه متوراله حالا! آقای دکتر حالا دیگه نگرانه اعتبار مهر شش ماهشه.

پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ ه. مردی که هیچگاه تسلیم نشد. پست ثابت تا 22 خرداد سبز. و او هیچ وقت تسلیم نشد. جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ه. سایت معلوم الحال رجا نیوز.

چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ ه. سهشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۹ ه. سالی که با دروغ آغاز شد. سالی دیگر از راه رسید سالی. و اما آشکار شدن فرج.

نام هفتمین ماه سال و شانزدهمین روز هرماه در گاهنشماری اعتدالی خورشیدی است. خروج از كوچه ي علي چپ. تعريف كرده بود يگانه عشق سالهاي جواني اش دوباره مجرد شده. و تلفن را قطع كرده بودم. حس كردم رفتي تو خودت.