دوستهای گلم ببخشید گکه دیر اومدم از اول سال تحصیلی همش به طرتیب مریض میشیم نمیدونم این دیگه چه مدلشه بگذریم. وقتی رسیدیم من و مامان قیافه هامون اینجوری شد. اونم گفت برای خودتون میگم تو خونه کلی لاک داریم . علی هم گفت اونارو هم میدیم ایرادی نداره که دیگه شاید خفه شه. 1 مداد قهوه ای لب.

هر چی میرم نمیرسم گاه با خود فکر میکنم من باشم کلاغ آخر قصه ها. چه کرده ای با من ! تو را فقط به اندازه ی.

مریم چند سال بود که امید رو میشناخت . اونا خیلی وقتا شبها با هم بودن اما رابطشون قرار بود مثل 2تا هم جنس. تا اینکه یه شب به مری زنگ میزنه میگه تنهام بیا پیشم . میکرد مثل بقیه شبهاست . پا میشه از این سر شهر میره اون سر که. اما نمیدونست ایییییییی دل غافل دوره ی مرام و قیصر بازی گذشته. مری جون رفیقا که همه مارو پاک فراموش کردن.

هیچی مامان گفتم قصد ازدواج ندارم مخصوصا با تو. وقتی رفتیم تو ویلا ساکش رو جمع کرد و به همه گفت از بیمارستان تماس گرف.

This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.