سال نو مبارک قندر عسل مامان. ببخش که این همه دیر به دیر میام و برات مینویسم. اخه خیلی این مدت درگیر بودم. البته یه درگیری شیرین! تقریبا دی ماه پارسال بود. چه قدر شیرین لحظه های بازی هات رو با ابجی کوچیکه تو تصوراتت بازی میکنی! .

نی نی یکی یدونه که تو شب عید فطر بهترین عیدی خدا بود برای مامانی و بابایی. دکمه های لب تاب توسط تینا منهدم شده تینا خانم ار اول شهریور ماه میره مهد کودک خداروشکر خیلی راحت کنار اومد دخترم کاملا فهمیده شده و مستقل تو مهدشعرحفظ میکنه تا میرم دنبالش برام میخونه کلی کاردستی وکارهای هنری انحام داده. سلام دوستان گلم این وبلاگ رو از وقتی که فهمیدم در آستا.

من و همسر مهربانم آبان 1387 ازدواج کردیم و دختر نازنینمون آبان 1391 به دنیا اومد. خدایا از لطفی که به ما داشتی خیلی خیلی ازت ممنونم. اولین عید غدیر و عید قربان. خیلی وقته چیزی برات ننوشتم. این روزا مشغول از پوشک گرفتنت هستم. خواهش میکنم همکاری کننننننننننننننننننننن دخترکم. تا زودتر همه چیز تموم بشه. فدای تو همه ی هستی مامان. با همه ی سختی ها.

دیروز به سرم زد برم این مامایی که دم خونه است و صدای قلبتو بشنوم . مامائه گفت تو هفته 17 هنوز نینی خیلی کوچیکه باید خیلی بگردم تا شاید صداشو پیدا کنم . خلاصه بعد از مدتی جستجو پیدات کرد ولی خیلی صدای قلبت ضعیف بود . ضربان و شمرد و گفت کمه 110 تاست نباید از 140 کمتر باشه . بخواب به پهلوی چپ من باز میام شاید اینبار بهتر شده باشه . دفعه دوم هر چی گشت هیچ صدایی پیدا نشد داشتم پس میافتادم . دختر قشنگم از این ببعد بیشتر ازت محافظت میکنم تو هم قوی باش و همونطور که تا الان خوب.