Date Range
Date Range
Date Range
دنیا را میدهم برای لبخندت,هراسی نیست,شاد که باشی دوباره دنیا از ان من است. سلام به همه دوستای عزیزم. من هستم با خبرهای جدید. خدارو شکر اون روزهای سخت عذاب آور به پایان رسید و خدا مزد صبر شبانه روزی منو داد. الان که دارم مینویسم گل پسر نازم خوابه. و من بالاخره فرصتی گیر اوردم تا بیام و از خودم بگم. خدارو شکر تاریخ 17 خرداد زایمان کردم و آراد عزیزم رو به سلامت دنیا اوردم که باعث خوشحالی کل خانوادمون شد. و از فردای زایمان بالاخره تونستم بدونه عصا آروم آروم راه برم. بی آدرینا و آ بردیا.
وقتی سرچشمه ی همه ی خوبیها پیدا شد دوباره بر می گردی دوباره عاشق میشی دوباره عاشق مادر دوباره عاشق خواهرو. گرمی آفتاب با خنکی شیشه و چشمای بسته وحس روشن نور.
از بحث هاے روزان ه تا بوسه هاے شبان ه. م رد من دنياي من است. روزی 2-3 ساعت میرم تو گوگل همش در حال سرچ کردن که بتونم مطالب خرداد و تیر 93 که بهترین خاطرات دوران زندگیم بود رو برگردونم اما چون نوشته هام تو ادامه مطلب بود رمزم رو قبول نمیکنه نمیشه که نمیشه .
پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۲. پودر شه هرکی وبلاگمو بخونه و نظر نذاره. دیروز با دوستامون رفتیم مشهد ددر دودور. رفتیم جمعه بازار کتاب کلی کتاب خریدم. رفتیم پیست کارتینگ و اسب سواری. بعدم رفتیم نهار شاندیز صفدری. بعدترشم رفتیم من لوازم آرایش از مغازه سپنتا خریدمو اومدیم شهرمون. پس از مدتها بالاخره برف اومد. یکشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۲. یه خبری از خودت به من بده. شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲. دخملایه گلم رمزم همون قبلیه هس.
برای دل نازکی هایم است که یادم نروند برای این روزها که بیست. لهجه ی خیس چشم هایشان. من و برادر و آشتی که خیلی دور است. بالاخره نازنین و بقیه را دیدیم. سال من اما با resolution شروع نشد.
Friday, January 24, 2014. Welcome to the world Kaitlynn Jane! Jesse, Emma, Christopher, Matthew and Kaitlynn - January 2013. Tuesday, February 15, 2011. We babysat so our friends could go out for dinner.
وبلاگی برای پرنیا و پریناز عزیزم. آخرین روزهای مدرسه و سال تحصیلی. خانه تکانی عید و کسب مدال برنز شنا ی پرنیا جان. سفر به مشهد مقدس در آخرین لحظات تابستان 93. همه زندگی من تینا و سینا. یک صفا و دو وفا. عمو باربد و آقاجون سلیمون. گالری عکس های داغ ایران. طریقه ایجاد عکس در وبلاگ.
Een echte aanrader! Links naar dit bericht. In Haarlem broeden lepelaars in de bomen. Het is een grappig gezicht als ze tussen de bomen met hun grote vleugels landen op het nest. Soms doen ze het in etappes; eerst op een meer bereikbare plek en dan een sprong naar het nest.
Am crescut si m-am mutat. Posted by Alinna under Uncategorized. A devenit serioasa si de aceea s-a gandit ea ca ar fi mai bine s-o stie si altii si sa n-o mai strige exact Aleena, ci sa o strige pe numele ei, Alina Iordache. Asa ca daca ma aveti pe la blogroll sau mai stiu eu pe unde faceti o mica schimbare la nume.