به قول خودت دحتر خوشگلم! بعد شد نی نی نیت! بعد نی نی نیستتت! و جملات خیلی ساده دیگه. راستی از 22 ماهگی که از شیر گرفتمت زیاد برات قصه گفتن و تو حرف زدنت از اون موقع خوب شد. قبلش زیاد باهات حرف نمیزدم. میدونی که من کلا زیاد حرف نمیزنم.

اما امسال تو ١ سال بزرگتر شده اي. و چه دلپذير است آمدن اين بهار با داشتن تو و خواهرت. چه لذت بخش است با شما به استقبال بهار رفتن. خوشحالم براي خانواده ي چهارنفره مان بهار. شيرين زباني هاي تو . حضورت را اين روزها عجيب به رخ ميكشي دخترك. با شيرين زباني ها و دلبري هاي منحصر به فردت! انقدر شيرين شده اي كه در وصف نمي گنجد.

سال نو مبارک قندر عسل مامان. ببخش که این همه دیر به دیر میام و برات مینویسم. اخه خیلی این مدت درگیر بودم. البته یه درگیری شیرین! تقریبا دی ماه پارسال بود. چه قدر شیرین لحظه های بازی هات رو با ابجی کوچیکه تو تصوراتت بازی میکنی! .

نی نی یکی یدونه که تو شب عید فطر بهترین عیدی خدا بود برای مامانی و بابایی. دکمه های لب تاب توسط تینا منهدم شده تینا خانم ار اول شهریور ماه میره مهد کودک خداروشکر خیلی راحت کنار اومد دخترم کاملا فهمیده شده و مستقل تو مهدشعرحفظ میکنه تا میرم دنبالش برام میخونه کلی کاردستی وکارهای هنری انحام داده. سلام دوستان گلم این وبلاگ رو از وقتی که فهمیدم در آستا.

و تنها دل ما دل نیست! .

بابارضا مامان سارا و رادین کوچولو. اینجا خاطرات و روزهای شیرینی رو که سه نفری با هم داشتیم و داریم جاودانه میکنیم ر. اسباب کشی به وبلاگ جدید. از اونجایی که بلاگفا کلا و مخصوصا برای آپلود عکس خیلی اذیت میکرد. علی آقا و مامان سپیده. سید بردیا و مامان خاطره. کیمیا دختر آسمانیه سمانه جون. گل بهاری و مامان شادی.

خدایا حافظ همیشگی پسرم باش. و إ ن ي كاد ال ذين ك ف ر وا ل ي ز ل ق ون ك ب أ ب صار ه م ل م ا س م ع وا الذ ك ر و ي ق ول ون إ ن ه ل م ج ن ون. و م ا ه و إ ل ا ذ ك ر ل ل ع ال م ين. مرد کوچک خانه ام شدی. تا اینکه بابایی برات خونه ای خرید قد خودت .

و هنگامی که نهال عشق ما جوانه زد. سال جدید آغاز شده و با همه تغییراتی که داشت یه اتفاق مهم هم قراره بیوفته و اون سرکار نرفته منه. آخرای تعطیلات عید از اینکه باید از چند روز دیگه مهدیار رو تنها بذارم و باز دلشوره و نگرانیهام شروع میشه خیلی غصه میخوردم که یه دفعه طی یه عملیات انتحاری تصمیم گرفتم سر کار نرم و به امر خطیر خونه داری و بچه داری بپردازم. همه از تصمیمم خیلی استقبال کردن و امیدوارم روزای خوبی با پسر گلم داشته باشم. در بهشت آرزو ره يافتن.

مادرانه هایم برای تو دردانه تا بزرگ شدنت را نظاره گر باشم. تبریک به کسی که نمیدانم از بزرگیش بگم یا مردانگی سخاوت سکوت مهربانی. وقتی دست زنی را عاشقانه میگیری. تازه میفهمی مرد بودن را باید میان دستان ظریف زن احساس کنی. وقتی سرتو رو سینش میزاری. حس میکنی چقد به زن نیازمندی. و زن چقد به حس مرد بودنت نیازمند . این روزهای ما و مریخی. همه عمر برندارم سر از این خمار مستی.

خیلی خوشم اومد گفتم بیام تو وبلاگ تو هم بنویسم. منم دوست دارم مثل این مداد باشی پسرم. پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . به امید اون روزی که.