غصه های خودمون کم بود برای دیگران هم اضافه شده! مهدی هم که غمخوار! صاحبخونه دوستش بعد 8 سال خونشو می خواد این بنده خدا هم دار و ندارشو یک ماه پیش پول کرد و یه اپارتمان از تعاونی خرید که هنوز اماده که نیست هیچ باید. حالا تو این بی پولی باید بره دنبال خونه اجاره کردن . نه اینکه وضعش بد باشه ها نه! خودش و خانمش هردو استاد دانشگاه هستن. اما جونیه که خودش روی پاهاش وایساده و تمام زندگیشو از دانشگاه رفتن تا عروسی و. الان هم تا اومد یه خونه خرید اینطوری شد.

امیدوارم که دیگه غیبت طولانی نداشته باشیم. تو این مدت پسرک بهشتی من حسابی بزرگ شده شیرین شده. با حرفا و کاراش گاهی مارو واقعا متعجب میکنه. روزهای اخر مهد کودک رو میگذرونه و تجربه های جالبی داشته. فعلا برای جبران گذشته چندتا عکس از تولد 4سالگیش میزارم ایشالله پست بعدی مفصل و پراز عکس. و امسال خداروشکر مشکلی نداشتیم. اونچیزی که خیلی خوشحالم میکنه اینه اعتماد بنفس یونا کم.

عزیز دل آمدی و زندگیمان را شیرین تر کردی. یکتا خانم ناز که دو ماهشه. الان گل دخترم دو ماه و نیمه شده و خداروشکر اوضاع زندگی خوبه. خدارو صد هزار مرتبه شکر دخترم اصلا اذیت نمیکنه و شب بیداری ندارم. البته امیرمهدی هم زمان نوزادی نسبت به خیلی از نوزادهایی که شب تا صبح گریه میکنن خیلی خیلی بهتر بود و من خوابالو خواب شبم خوب بود و بهم نمیخورد به جز در مواقع دل دردهاش که اونم خیلی زیاد نبود. خواهر و برادر خوش اخلاق خونه ما.

پسرک شیرین زبون من دوباره عید اومد. لحظه سال تحویل خونه خودمون بودیم بعد رفتیم خونه مامانی رباب عید رو بهشون تبزیک گفتیم. بابا یه شعر بهت یاد داده بود شما هم وقتی رسیدیم برای بابایی خوندی. وقته گل صنوبره عیدی ما یادت نره. هفته دوم تعظیلات هم رفتیم شیزار یه سفر فوق العاده خوب و عالی. تعطیلات خوبی داشتیم ان شاا. که تو این سال جدید همه چی خوب و عالی باشه درست مثل شروعش. به زودی یه پست عکسی میزارم به همراه عکسای تولد و شیراز.

نی نی یکی یدونه که تو شب عید فطر بهترین عیدی خدا بود برای مامانی و بابایی. دکمه های لب تاب توسط تینا منهدم شده تینا خانم ار اول شهریور ماه میره مهد کودک خداروشکر خیلی راحت کنار اومد دخترم کاملا فهمیده شده و مستقل تو مهدشعرحفظ میکنه تا میرم دنبالش برام میخونه کلی کاردستی وکارهای هنری انحام داده. سلام دوستان گلم این وبلاگ رو از وقتی که فهمیدم در آستا.

اسفند پر کاری داشتیم خونه تکونی و خرید و . 11 اسفند دوشنبه با خاله اخی ودخترش رفتیم دخترک پسرک و برات خرید عید کردیمو بعدشم تیراژه و ناهار تو رستوران بوف خوردیمو بعد رفتیم سرزمین عجائب کلی بازی کردی. و برگشتنی هم تو ماشین خوابیدی از خستگی . 12 اسفند سه شنبه هم با مامانی رفتیم بهار و یه بارونی خوشگل برات خریدمو یه سری هم لباس خونگی و لیوان نی دار و . بقیه روزها هم که ما مشغول خونه تکونی بودیمو تو مشغول شیطنت. عزیزم عشقم برات آرزو می کنم سال 94 سالی پر از سلامتی. پسر 39 ماهه من .

ღ ஜღ عاشقانه های زندگی من و مهدی ღஜღ. سلامی چو بوی خوش آشنایی. اسمایلی و گذاشتن شکلک در وبلاگ. شکلک و اسمایلی برای وبلاگ. پروفسور محمد حسين سلطان زاده. ثبت نام فراگیر پیام نور.

زندگی شیرین دو نفر و نصفی. این قالب توسط یه موسیقیدان کوچولو انتخاب شده. تولد در موسسه هوش و خلاقیت. نگاه تو بهم انگیزه میده خدا تو رو واسه من افریده. دنیای عکس متحرک و تصاویر زیبا ساز. شیرین خانومی و خانواده ش. امیر مهدی و مامان جونش. پرنیای نازم و مامان ماهور. امیر کوچولو و مامان گیلدا.