Date Range
Date Range
Date Range
خواستم بیام و بگم که ما خوبیم. این شیطون بلا هم خوبه و از دیر آپ کردن وبلاگ نگران نباشین. از این همه مهربونیتون ممنونم. یه مشکلاتی واسم بوجود اومده که اصلا وقت آپ کردن وبلاگ رو ندارم. بعدا که بزرگ شدم همه کامنت های مهربونتون رو میخونم. روزی که این وبلاگ رو با ذوق و. شوق درست میکردم فکر نمیکردم شاید روزی stop بخوره. اما مشکلات همه چی رو تغییر میده. و به این نتیجه رسیدم. خواستم از نگرانی درتون بیارم اما بدتر کردم .
سعید رضا امید مامان و بابا. تولد نازنین همسرم به روایتی. پسر ناز مامان و بابا. شیرین زبون مامان و بابا. سعید جون مامان و بابا. هستی شیرینی زندگی مامان و بابا. ساغر هستی مامان و بابا. مامان و بابا و نی نی گل. نيوشا اميد زندگي مامان و بابا. مبین زیباترین هدیه خدا به ما. رهام و مامان و باباش.
بازگشت بعد از غیبت طولانی. سلام و صدتا سلام به دوستان دنیای مجازی. من مامان آرین و آرمین دوباره برگشتم. آرین مامانی الان ۴ سال و ۹ ماهش است و آرمین توی ۱۴ ماهگی است. خب منم به شدت مشغول بچه داری و کار و. بازم میام با توضیح مفصل راجع به شیطونیها و شیرین کاریهای پسریها. آرین سه سال و دوماهه من.
تولد پسرم حادثه کاملا مترقبهای بود که زندگی من را بیش از مقدار مورد انتظار از مسیر خارج کرد. تا بوفه کمی فاصله است .
تولد دسته جمعی نی نی های خردادی. سلام بر دوستان گل گلاب خودم. تو این مدت از همه شما دوستای گلم ممنونم که به وب ویونا سر میزدین و حالشو میپرسیدین. راستی رکورد کامنتهای وب ویونا شکسته شد. البته بجز اون تعداد که خصوصی بود. از کامنتهای پر از لطفتون هم برای تبریک تولد ویونا هم بسیار بسیار سپاسگذارم. اولین تولد پرنسس زیبای ما. من واقعا نمیدونم چطور و با چه زبونی میتونم اون لحظه زیبای اولین دی.
فعلا افتادیم تو تعطیلات و و حسابی عقده این 9 ماه رو داریم خالی میکنیم 9 ماهی که اینقدر. از دست این فنچولک حرص خوردم که اصن پیر شدم تن به درس نمیداد توجه نمیکرد خلاصه. داستانی داشتیم ما الانم دیگه واسه خودش اسوده خاطر به استقبال تابستون رفته میام اینبار. بلاخره سال تحصیلی هم تموم شدو تونستیم یک نفس راحت بکشیم تو این 9 ماه اندازه 9 سال پیر شدم واقعا کلاس اول معضلی هست برای خودش. اینم چند تا بیات شده ما.
رادین ما دو ساله شد. سلام به همه دوستای خوبمون. رادین امروز دو سال و سه ماه و13 روز سن داره ما متاسفانه خیلی وقته به وبلاگش سر نزدیم. خلاصه بهتون بگم پسرمون کلی بزرگ شده برای دستشویی خبر میکنه کلی کلمه یاد گرفته و از شیرین زبونیهاش هم که نگو خلاصه مرد کوچولوی ما خوردنی شده خیلی خوب مهد میره و کلی دوست پیدا کرده.
Because We Wait for You.
Because We Wait for You.
اینجا خانهی پرنیان است که حکایت سفرهای او با مامان و بابا در آن آمده است. من در آخرین روزهای اسفند 87 مسافر کوچولوی این دنیای خاکی شدم و از آن روز به بعد در کنار بابا و مامان مسافرتهای زیادی را تجربه کرده ام. دانيال تندیس عشق مامان و بابا. طلوع خورشيد خندان - هورام.
اولین روز ورود به زمین. اولین روز ورود به زمین. تمامی حقوق مادی و معنوی برای نویسنده محفوظ می باشد.