هیشکی یار من نبود غیر از خدای مهربون. دوستان عزیزی که مایل به تبادل لینک هستند لطفا کد لوگوی وبلاگ من را در وبتون قرار بدین بعد بهم خبر بدین تا با افتخار لینکتون کنم. صدا پاشنهی چکمههاش را میشنیدم.

چن وقت پیش با خانواده رفته بودیم کاشان. موقع برگشتن بود که برای اولین بار در حین رانندگی خوابم گرفت. با خودم مبارزه کردم و مدام سعی میکردم کاملا هوشیار باشم. میخواستم زودتر برسم خونه و بعد راحت بخوابم. چیزی نزدیک به 10 دیقه سعی کردم. یه دفعه به خودم اومدم دیدم داره خوابم میبره. باید از این به بعد خیلی جدی بگیرم این قضیه رو.

چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد. چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذره. چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکرمیکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.