از آدم های منفی بدم میاد. و از ساختار اقتصادیش خوشم نمیاد. چندین ساله مسیله ای رو بهونه کرده به عنوان شکست و به همون سیستم سابق خودش داره کار می کنه. الان تصمیم گرفته درآمدشو افزایش بده راه کار عالی هم پیدا کرده یه طرح خوب! ولی تا زمانی که نگاه ااقتصادیشو عوض نکنه زندگیش همینه! صد میلیون هم به دست بیاره باز هم جا خالیه! .

لطفا هر کی هر خاطره قشنگی. مال هر موقعی که هست بیاد و اینجا بنویسه تا بقیه دوستان استفاده کنن. فکر کنید جلسه خاطره گویی تو باغ همسایه ها. گذاشته شده و شما باید هر کدوم خاطرات زیباتون رو بیان کنید. پس منتظر خاطرات زیبای شما هستیم.

گاهی وقت ها ادم دوست داره بعضی روزا زودتر بگذره. ولی غافل از اینه که حتی گذشتن این روزای. سخت هم اینده میتونه خاطره بشه. خاطره ای که حسرتشو میخوریم . و من الان در این وضعم. از طرفی دوست دارم این روزها زودتر بگذره و از طرفی هم چون توی. مرز مشترکی از زندگی هستم دوست ندارم بگذره.

امین و مهشید و خدای مهربون. توهمات یک آمیب 46 کروموزومی. خدایا همه امیدم تویی! امیدم را ناامید نکن. به راهت ادامه بده! .

در راستای تند تند آپ کردن یه خاطره کوچیک از امشب مینویسم. بش زنگ زدم و قرار شد برم دم در خونشون. وقتی رفتم گفتن بیا بالا. یه جشن تولد کوچولوی خونوادگی با فامیلای نزدیکشون گرفته بودن. هم من سورپرایز شده بودم هم دوستم. شب خیلی خاطره انگیزناکی بود! کادو هم 2 تا جا قلمی با یه جامدادی چرم گرفته بودم.