روزهاى گرم تابستون يكى بعد از ديگرى سپرى ميشه و اين كه چطور و چگونه ميگذره تا حد زيادى بستگى به خودمون داره. ديشب با چند تا از دوستان يك دل و يك رنگ رفتيم كافه سنتى بسيار باصفايى در نزديكى شهر. يكشنبه فرصتى شد تا نمايش قلعه بردگان رو در سالن تئاتر شهر ببينم. نمايش بر اساس كتاب قلعه حيوانات جورج اورول و به نويسندگى و كارگردانى مهدى طاهرپور روى صحنه رفت. رويهمرفته نمايش خوش ساختى بود.

به من بگو کجا به خنده میرسیم حالا که زندگی تکرار ماتم. عاشقانه زيبا از اخوان ثالث. پ ر عصمت و پر شکوه. ای شط شیرین پ ر شوکت من. ظاهر نه ب ن بست عابر فریبندۀ استجابت. در کوچه باغ گل ساکت نازهایت. در کوچه باغ گل سرخ شرمم. تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن. ای رفته تا دور دستان.

بیا و ناگهانی دفترم را از زیر دستم بکش و بخوان .

دیشب با خودم فکر می کردم اون آدم پنج سال پیش نیستم که نیستم. بیشتر می دوم و کمتر غر می زنم. من همون آدمی هستم که وقتی ساعت 4 از سر کار می اومدم مامانم غذایم را آماده می کرد و نهایت اقداماتم در بعد از ظهر کلاس زبان و گاهی باشگاه و بقیه هم خواندن کتاب بود. بچه جان یه کم شجاع باش. گفتم اگه شجاعتتو جمع کنی و بری یه شعر بخونی یه جایزه داری.

سری اول عکسای سامیار کوچولو بعد از چند ماه. سلام به همه دوستان عزیزم. حسابی درگیر کارای تولد سامیار هستم. چون پنج شنبه می خوام. براش تولد بگیرم تو حیاط خونه مامانم خیلی کار دارم دیروز از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ١١ شب تو خیابونا بودم از این طرف به اون طرف. وقتی رسیدم خونه از ماشین. نمی تونستم پیاده بشم بعد هم تازه چون می خوام دسر خودم درست کنم از این. قالبهای پلاستیکی خریدم ومجبور شدم تا ساعت ٢ بامداد بیدار باشم تا امتحانش کنم.

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد. دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد. در حال و هوای سن ژرمن. فضای مشابه در داستان های دیگر نیز جاری است. توده ی عکس ها را باز کردم و جز دست هایم هیچ ندیدم. صدها عکس سیاه و سفید که جز دست هایم هیچ نشان نمی دادند.

نرسیده دلم برای اتاق کوچک و تنهایی خودم تنگ شد. دلم برای نوشتن تنگ شده بود.

مدت طولانی است که ننوشته ام و در این مدت بودند دوستانی که هر از گاهی تلنگری به من می زدند که چرا وبلاگت به روز نشده است . شاید یکی از دلایلش این بود که از قالب وبلاگم راضی نبودم و به دلم نمی نشست و مدتها در این فکر بودم به محیط پرشین بلاگ سفری داشته باشم و این محیط را در آنجا دوباره با نام جدیدی بسازم . تا اینکه به خارپشت رسیدم . ارسال شده توسط پرانتز بسته. تا بوده همین بوده . ارسال شده توسط پرانتز بسته.

اشک نمی ریزم از دوری ات. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم شهریور 1392ساعت توسط. چمدانم در دست! دوستان و عزیزان تهران دیده! بنده یک سفر فیفتی فیفتی مجردی به شهر زیبای شما در پیش دارم. لطفا اگر نظر خاصی در مورد مکان هایی که یک عدد خانم تنها قادر به بازدیدشان می باشد دارید ما را نیز بی بهره نگذارید! در برنامه ی خودمان که خیابان انقلاب و کنسرت رضا جان یزدانی و پارک ارم را در نظر داریم. سفر یک هفته ای می باشد.