از عید به بعد خیلی قاطی بود همه چی. الان تقریبا 2 ماه قرار نامزدی ازدواج گذاشتیم. خیلی خوشحالم که میخوام برم خونه خودم. راستش تا الان خیلی سورپرایزم کرده. آخه میدونین من عاشق سورپرایز شدنم. آرزوشه بهترین کارارو بکنه واسه عروسیمون. منم تا میتونم کمکش میدم. اما واسه من خودش مهمه. از خدا خیلی میخوام که این نیرو رو بهش بده. تا الانم خوب پیش رفتیم. حداقل واسه اول زندگیمون خیلی خوبه.

السلام و علیک یا صاحب الزمان . تمام پنجره ها رو به آسمان باز است. ببار حضرت باران که فصل اعجاز است. کجا قدم زده ای تا ببوسم آنجا را. که بوسه بر اثر پات عین پرواز است. شده ترانه و ذکر لبم دعای فرج. اگر که ذکر تو باشی دعا هم آواز است. تو دیر کردی و ما مستحق سرزنشیم. رسیده عمر و صبوری و طاقت آخر خط. بیا که روز وصال تو روز آغاز است.

الان اومدم بنویسم ولی حرفم نمیاد. کلی حرف دارم برای نوشتن. فعلا باید سر جمع کنم حرفام رو ب وقتش مینویسم . باورم نمیشه از اسفند پارسال تا به امروز سر نزدم ب اینجا . چه خاکی گرفته همه جاش. چقدر توش چرت نوشته بودم اون مدت. چقدر غر زده بودم . هعی چه دورانی بود . چی بودم و چی شدم . ولی خوشحالم از تغییر کردنم. این روزا روزای خوبی . کسی دارم که مث خودم دیوونس.

چه آسان طوفانی میآید و چه آسان از هم میپاشد و چه سخت ترمیم نمیشود . کمک میخوام کمک میخوام کمک میخوام خدا. زمستان کویر رفتن خواهد . دل ساده ی من رو شکست.

گفتم بعد ازمدت ها مطلبی بنویسم شاید دیگه فرصت نشه. از اون نوک قلش تا اون تهش. تهران زندست تهران برای من فقط یک اسم نیست یک دنیا خاطرست.