چشمان من , چشمان توست , همان چشمان سیاه. کاش هیچگاه بزرگ نمی شدیم . در خانه نه صدایی هست و نه حتی نگاه سردی! زیر لب .

کسی سئوال می کند بخاطر چه زنده ای . و من برای زندگی تو را بهانه می کنم. 1583;وشنبه ۱٥ تیر ۱۳۸۸. خواهم تو را مهمان کنم در گوشه ای از قلب خویش. شما هم این غلام مولا علی را فراموش نکنید. بهار , بهار چه اسم آشنایی. حالا نوبتی هم باشه نوبت فال هاست . پس بدون پارتی بازی از اولین اسم .

اشتباه نشود! عشق همان دوست داشتن نیست. عشق رویائی است و دوست داشتن دنیائی. دوست داشتن با عشق مقایسه نمی شود که اگر بشود. عشق خلقت خداست و دوست داشتن. خلقت عقل و دل انسان. عشق همچون خدا یکی است و برای هر انسان. می تواند به تعداد انسانهای دیگر باشد. جدائی برای عشق مرگ است در حالی که. دوست داشتن می تواند برای مصلحت دیگری جدائی را تصمیم بگیرد.

به جای دست گلی که فردا بر قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک يادم کن . به جای سيل اشکی که فردا برايم امروز با تبسمی شادم کن . به جای انکه قصه های تسليت گونه که فردا در روزنامه برام می نويسی امروز پيام کوچکی بيار و خوشحالم کن . من امروز به تو نياز دارم نه فردا. نجا چشمه ی خورشيد هاست. آسمانها روشن از نور و صفاست. موج اقيانوس جوشان فضاست . عالمی کز عالم خاکی جداست.