و الو زن ی وم ئذ الح ق ف م ن ث ق ل ت م وازین ه ف ا ولئ ک ه م الم فل ح ون. لحظه هام بوی تاج گل میدن. دو تا دست بریده از ساعد. منو سمت یه دره هل میدن. وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه. تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم. راسکل نیکف یه پیرزن ش ق کرد و من. شاید تا حالا یه بارم با هم حرف نزدیم. به نزدیکی حرفام به حقیقت. خلاصه که تنها هم باشم انگار چند نفریم.

که تنها رفیق با مرامش نوشتن ه. که همه ی همدردیش نوشتن ه. خیلی سخته که نتونه بنویسه. خیلی سخته که نتونه احساسشو خالی کنه. خیلی سخته وقتی ببینه سد تحمل ش داره میشکنه و نمی تونه بنویسه. خیلی سخته وقتی دو خط می نویسه مادشو پرت میکنه یه طرف. خیلی سخته یه عالمه برگه ی سفید جلوی نویسنده باشه ولی دلش نیاد که بنویسه.

زندگی نگار چند دقیقه ای یک زن. از خواب دیدن بیزارم! حالا میخواد از اون خواب هایی باشه که. من از خواب دیدن متنفرم! مدتی که نبودم مشغول نوشتن ۲ تا داستان بودم البته گاهی تنبلی میکنم.

Welcome to the Island of Misfit Toys. باطلالسحر شما را همگی میدانم. بیخود اين آينه را روبهروی خاطره مگير. هيچ اتفاق خاصی رخ ندادهاست. تنها شبی هفتساله خوابيدم و بامدادان هزارساله برخاستم. این چه رازیست که هر بار بهار. Paint me a room where I can dream.

تمام سطرهایش مرا را می کشد که آخرش را برای بار چهارم با اشک بخوانم. رفتن و رسیدن به جایی که نمیدانی. و من به صراحت برای تو ابراز تأسف میکنم.