Date Range
Date Range
Date Range
در سكوتي كه به اندازه يك تنهاييست هيچ كس وسعت اندوه مرا حدس نزد.
فصل بهار شروع قشنگ دوباره ی زندگیه. خدای مهربانم بابت تمام چیزهایی که داریم سپاسگذارم. هوا عجیب بوی مطبوع بهارو به خودش گرفته. از خدا میخوام زندگی هامون همیشه سبز و بهاری باشه. پر از سلامتی ارامش و خوشبختی. دلم میخواس الان شمال بودم و تو دل طبعت بکر عمیق نفس میکشیدم و ریه هامو پر از هوای بهاری میکردم. دلم برای ارامش سبزش بینهایت تنگ شده.
دریای آروم ناخدای قهرمان نمیسازه! سلام به همه دوستای مهربونم. وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک ب أ بصر ه م. ل م ا س م ع وا الذ کر و ی قولون إ ن ه ل م جنون. و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ل مین. هرگزم نقش تو ازلوح دل و جان نرود. هرگزازیادمن آن سرو خرامان نرود. در ازل بست دلم با سرزلفت پیوند. تا ابد سرنکشد وز سرپیمان نرود. آنچنان مهرتوام در دل و جان جای گرفت. که اگر سربرود از دل و از جان نرود. زان یار دلنوازم شکریست با شکایت.
181- بازی به دعوت نازی جونم. خب این یه بازی وبلاگیه که نازی جونم منو دعوت کرده. 1- بعضی از این اخلاقای گند رومئو که رو اعصابمه! مهمتر از همه رول بازی کردنش در مورد غیرتی شدن و اینا! 2- اینکه یه روز تعطیلی باشه یا یه ماه! ما فقط باید بریم شمال! من دلم تنوع میخواد به خدا! یعنی الآن تابلوام پیششون.
سلام به همه دوستای خوبم. دیروز ساعت 8بیدار شدم علی از ساعت 7 یه سره مینا مینا میکرد خواستم بلند شم لهش کنم. اومدش تو اتاق خواب داشت ادکلن میزد که بره بش گفتم صبحانه خوردی گفت نه نخوردم تا عذاب وجدان بگیری. خندیدم و گفتم اونم هیچکی نه تو صبحانه نخوری خلاصه خداحافظی کرد و رفتش. منم دیگه خوابم پریده بود بلند شدم دیدم برای خودش تخم مرغ درست کرده مفصل تو دلم گفتم ای تو روحت. یکم به خودم رسیدم و رفتم بیرون امروز کارای بانکی دارم که رفتم انجام بدم علی نمیرسه انجام بده من میرم.
وای چقد اینجا خاک نشسته. چقد دلم واسه وب خوشگلم تنگ شده بود. چ روزا و خاطراتیو توش ثبت کردم. چ دوستای عزیزی بواسطش پیدا کردم. کلی اتفاق افتاده تو این دوسال که حتما تو پست بعدی بهش میپردازم منتظرم باشین. دوستای عزیزم عید همتون پیشاپیش مبارک. کعبه یک سنگ نشانی ست که ره گم نشود.
مامان خانوم و بابا بهرام جون. مادر جون -درسای ایلیا - کلاس زبان -شرکت و. من و ایلیا و بابا در این روزها. ادم از فرداش خبر نداره. هديه باشكوه از جانب خدا. یونا ومامان لیلى وبابا سعيد. همه زندگی من و شوهرم. شیرین جون مامان نیما جون. بهراد و اراد جون و مامان مريم.
گردش سه نفره ایی که دو نفره شد. وبلاگ عزیزممم دلم برات تنگ شده هزارررتااااا. حمیرا و تهران و . ارسال اس ام اس انبوه. هر یه روز درمیون باشگا و هررر شب پیاده روی استادیوم و. زمین خالی کنارمون که قراره فضای سبز بشه هم تاثیری تو کاهش وزن من نداره. رژیم و کم خوری هم انگاررر نه انگاررر. معلومه که یه مرگم هس.
زمرد متولد فروردین زمرد عاشق خانواده زمرد عاشق خدا زمرد در حال کشف زندگی. همیشه به گردش و تفریح. مشهدی زمرد گزارش می دهد. دارم میرم به مشهد دارم میرم به مشهد. با رمز قبلی که برای تولد جوجه بود. با ماهر روز بهتر از دیروز. فکر و ذکر جوجه ی من شده کار جدیدش. خانه ی کوچک جودی آبوت. ماجراهای یک فندق 50 کیلویی.
میدونم خیلی وقته نیومدم اینجا. خدایش دیگه وقتی واسم نمیمونه که به اینجا سر بزنم. جونم براتون بگه که اقا مهرسام ما کلی از من وقت میگیره. باورم نمیشد یه نینی اینقدر تو زندگی یه فرد اثر بزاره. صبح تا شب بند این وروجکم. خواب شبش نسبتا خوب شده ولی روزا خوب نمیخوابه من که کل هفته تنهام فقط 1 روز و 1شب شوهرم میاد خونه دیگه وقتی واسم نمیمونه. وای دوباره بیدار شد این گل پسری. الان 2ساعته ک الان تونستم خوابش کنم. از نظر من که خی.