Date Range
Date Range
Date Range
بهترين اشعار و متن هاي ادبي كه خوانده ام. با بهترين شعروگرافي ها و نقل قول ها . برای یک بت بی رحم. بهاراني كه بي تو نمي آيد. ی ک شخ ص رم ز آل ود. شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند. مجله ادبی و فرهنگی ناودون. دکوراسیون داخلی منزل در ساختمون دات کام.
فرزندان من که ذاستان ها و نوشته های ادبی من هستند در این مکان گرد هم می آیند. نشسته در پس سجاده صدنقش حسرت های هستی سوز. به دستش خوشه پربار تسبیح تمناهای رنگارنگ. بهشت پرگل اندیشه ام را زیر پر دارند .
دوستان عزيز دعوتيد به خوانش و نقد تمام مطالب تارنما. فرهادي بر بيستون ناخوش لحظه ها. علی شیرین نویس دوشنبه ۲۲ تیر۱۳۹۴. علی شیرین نویس چهارشنبه ۳۰ بهمن۱۳۹۲.
نوشته شده توسط نادر ابراهیمیان در شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴. پیر کردم با بچگی هایم. برای شفای همه بیماران از جمله مادرم دعاکنید. نوشته شده توسط نادر ابراهیمیان در سه شنبه ششم مرداد ۱۳۹۴. آهسته راه می روی و بال می زنی. با کفش هایت هرچه پرنده ی آشناست. پرواز می کنم اما به نگاهت نمی ترسم.
و ناگهان وقت زایمان دیر می شود. جوان نشده ای هنوز و دل پیر می شود. کسی که آهوی بیشه ات بوده تازگی. برای چشمان خسته ات شیر می شود. تمام چیزی که داشتی باختی به دل. تمام مال تو یک عرق گیر می شود. سودای دریا شدن به سر داشتی ولی. به چشم دیدی که رود تبخیر می شود. د می تکان داده گربه ات بهر دوستی. به دیده ها لیک سوء تعبیر می شود. فغان هایت نمی رسد ای دلا به هیچ. فقط شود یک غزل که تحریر می شود . طنابی گشته ای بر گر.
باز نوروزي ز ره آمد كه من را بشكند. يادم آرد روزهاي تيره ام را بارها. در بهاران سبزه مي رويد ولي در قلب من. غصه و غم رويد و بر روي هم انبارها. خسته ام از شادي بيهوده و از حرفهاي بي خودي. از تمام دلخوشي ها مي مكم سماق را. قسمتم از شادي عيد شما باشد همين نشخوارها. تاكنون من ديده ام آزارها.
تلخي جدايي از مدرسه و دانش آموزان را. با تلاش براي خدمت به دانش آموزان بيشتر. و در مسئولي تي حساس تر شيرين خواهم كرد . چقدر برايم سخت است فاصله گرفتن از. دنياي معصومانه و با صفاي كودكان و نوجوانان. همیشه مشو ق بنده بوده اند و هستند .
گام هایی به سوی هستی. فصل دویدن ها و خنده های بی غل و غش من بود. استوار تر از همیشه! دختر بچه ی هجده ساله! .
با سلام به همه ی دوستان عزیز که در این مدت با نظر هاشون ما رو شرمنده کردن اومدم یه خبری بدم که به علت وجود مشغله زیاد دیگه آپ نمی کنم اما سعی می کنم بهتون سر بزنم و نظر بدم با تمام احترامات فعلا. پدري با پسري گفت به قهر. که تو آدم نشوي جان پدر. حيف از آن عمر که اي بي سروپا. در پي تربيتت کردم سر. دل فرزند از اين حرف شکست. بي خبر از پدرش کرد سفر. رنج بسيار کشيد و پس از آن. زندگي گشت به کامش چو شکر.