عزیز دل مامان, قشنگم سلام. عشقم نمیدونم چرا هروقت میخوام با تو حرف بزنم گریه ام میگیره. این روزا تو رو خیلی خیلی کم دارم. دلم میخواست الان اینجا بودی و منم دستای قشنگتو میگرفتمو ساعتها بهت خیره میشدم. دارم از تنهایی دق میکنم. به مردن فکر میکنم . تنهام خیلی تنها دلم گرفته خیلی زیاد. دلم بچم رو میخواد اگه اون اتفاق نیفتاده بود بچم الان 5 سالش بود.

وانیای من داره روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشه خدای خوبم ممنونم از هدیه خوبت. ازت میخوام همیشه سالم و موفق باشه. وانیای ناز من 6تیر 88 ساعت 11 صبح به دنیا اومد خدای خوبم متشکرم از این هدیه خوبت. هفته او ل آبان 1391. هفته او ل شهریور 1391. هفته او ل مرداد 1391. هفته او ل شهریور 1390. هفته او ل آبان 1389. هفته او ل مهر 1389.

خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان . 58 ماهگی و رسیدن به وزن 15. علیرضا و کلاس قرآن -1. 47 ماهگی اولین سوار شدن هواپیما و قطار. 46 ماهگی و جدا شدن اتاق خواب. اولین تجربه دندون پزشکی در 46 ماهگی. پسر شیرین تر از عسل ما. مینو بهشت خانه ی ما.

حالا دیگه شب زود خوابت می بره و صبح ها زود بیدار می شی. تا به امروز به زبان نمی آوردی.

باز این ترانه ها را عشق است. قبل از هر چیز کریسمس مبارک. درسته مسیحی نیستم اما کریسمس رو خیلی دوست دارم. خلاصه که همه چیزش دوست داشتنیه. اولین کریسمس عمر پسرم گذشت در حالی که شبش مهمونی دادم و شام کریسمس پختم. سپنتا هم کلی با مهمونا خوش گذروند و بازی کرد و خندید. این روزا همه چیز رنگ و بوی تازه ای گرفته. انگار از اول زندگیمون درگیر بچه داری بودیم. نه که با هم بودنمون قبل از سپنتا رو فراموش کرده باشیم.

اگر جای دست داشته باشه رو زانوهاش هم بلند می شه. هیمن و کوسن ها! و این بود ماجرای کوسن خوردن هیمن. بازم هیمن و علی کوچولو.