وقتے ميزبآن چ شمآن ت و بآش د. دل آدم گاهی چه گرم می شود. چه خوش خیال بود م . گآهی ا ز دوست دآشت ن هآی م ا حسآس پ روآز میک نم . گآهی ا ز دلت نگیهآیم احسآس م چال گی .

دوردستها کسی ست که مرا می خواند. باسکوتش مرا فریاد میزندمی شنوم نوایش را. ولی مرا یارای رفتن نیست راه تاریک است چراغی نیست. فانوسم را در دست می گیرم. میروم تا بی نهایت بیچاره من. راه را گم کرده ام. دستانم را به سوی تو دراز کرده ام. کمکی نیست ره تاریکو لغزان است. مرا بگیر مرا ببر به انتها اینجا سرداست. گفتمش دل مال توتنها بخند.

ظ روز دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳٩٤. پدر عزیز و دلسوزم . دیگر بغض اجازه گفتار نمیدهد . یعد از کلی کش و قوس بالاخره شوک الکتریکی به مغزش دادن! خیلی حس عجیبی داشت! برق en ولت رو میزنند به مغزت! اما اون فقط یک ضرب قهه قهه میزد! .

دوست میثم جوووون! یه خبر خیلی خیلی بد! تو کامپیوتر میثم داره مسابقات فوتبال انجام میشه! بین دو تیم ویروس یونایتد و ویروس سیتی! نمی تونه فعلا بیاد نت! براش دعا کنید که زودی کامپیوترش درست شه و به میادین وبلاگی برگرده! خب دیگه . من زیاد وقتتون رو نمی گیرم! خود میثم دوباره می آد و مثل همیشه کلی مطالب زیبا واستون می ذاره! این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.