و خداوند با تولد آنیتا نعمت را بر ما تمام کرد. تو را هزاران بار سپاس. ورود شمارا به وبلاگ خاطرات یک مادموازل. برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید. این روزهای ما با یک خانم چهارساله. اسباب کشی و باقی قضایا. آی لاو خورش کرفس! شب یلدا برف بازی. آنیتا دختری در مزرعه! ما و هوای عالی این روزها. عینک دید در شب اصل.

اما امسال تو ١ سال بزرگتر شده اي. و چه دلپذير است آمدن اين بهار با داشتن تو و خواهرت. چه لذت بخش است با شما به استقبال بهار رفتن. خوشحالم براي خانواده ي چهارنفره مان بهار. شيرين زباني هاي تو . حضورت را اين روزها عجيب به رخ ميكشي دخترك. با شيرين زباني ها و دلبري هاي منحصر به فردت! انقدر شيرين شده اي كه در وصف نمي گنجد.

چه خوش دادی جواب من! تصور چیدن وسایل دو تا بچه تو اتاقهای کوچک آپارتمان های امروزی بسیار سخت است. بخصوص اینکه مستاجر هم باشی. فکر این که سر سال آیا می مانی یا اینکه آن همه اثاث اضافی را باید جابجا کنی. من اما سر سال نشده فهمیدم رفتنی ام. تازه آمده بودیم به این خانه گفت می خواهد خانه اش را بفروشد. راه افتادم دنبال خانه! از این بنگاه به آن بنگاه. دلشکسته از اطرافیانی که می دیدند و می توانستند و کاری نمی کردند. بماند! دیوار خالی بالای تخ.

بدون تو بهانه ای ندارم برای زنده بودن! بود آیا که در میکده ها بگشایند. گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند. سلام خواستم بگم من همچنان منتظرم و زندگیم یه نواخته خبری هم نیست. خیلی درمونده شدم و اعصاب درست حسابی برام نمونده دعام کنید لطفا. وقتی مدیریت وبلاگمو باز کردم . فکر نمیکردم این همه کامنت داشته باشم . گفتم شاید فراموش شده باشم . راه تازه ای روبرومه . بعدا میام بیشتر توضیح میدم. به همه دوستای گلمم سر میزنم . اینجا همه چی در همه. چه زیباست به خاطر .

ღ ღღ ღ پرنسس ما هدیه از طرف خدا ღ ღღ ღ. سلام بردوستای گلم امیدوارم که همه تون خوب باشید و صاحب فرزند سالم و صالح شده باشید. درساجون هم بیستو یک ماهه شدودیگه پوشک نمیشه یاد گرفته که بگه جیش و پی پی دارم. دخترک عزیز من ب محض اینکه میگه مامان جیش خودشومیرسونه پشت در سرویس بهداشتی تا من برم همراش. وشکر خدا حرف زدنش هم خیلی بهترشده دائی .