یکی از بدترین شبهای زندگیمه . پس کی صبح میشه . به جا رختی تظاهر می آویزد. و آنقدر اتو می کشد. همیشه به تن زار میزند. و معجزه هیچ خیاطی هم. چگونه از سازی هزار تکه. زن را باید بو کرد. باید روحش را استشمام کرد و نفس کشید. زن را باید دوست داشت. باید در آغوش گرفت و فشرد.

سالی که نکوست از بهارش پیداست. امشب واسه من بدترین . چقدر خوشحال بودم که عید اومده اما زهر مارم شد. امروز داشتم دفتر خاطره هامو میخوندم ۷ تا دفتر که خیلی وقت بود نخونده بودمشون.

عجیب ترین و خارق العاده ترین اتفاق. واقعا پدیده خاص و غیر قابل توصیفیه. هرچقدرم در طول روز قوی باشی و محکم جلوه کنی. بازم شی که میشه حس میکنی خیلی ضعیفی و تحملت تموم شده. سرشار از احساسات مختلف و متناقض. آرامش بیقراری سکوت هیاهو محبت کینه لبخند بغض خوشحالی دلتنگی عشق نفرت . میتونی احساسات مختلفی رو تجربه کنیحس وحال شب واقعا غیرقابل توصیفه. یه شبایی هستن لحظه شماری میکنی تا روز بشه. ولی برعکس یه شبایی هم هستن. آرزو میکنی کاش میشد حالا حالاها صبح نشه. شبشاید غیرقابل توصیف ترین زمان.

زايمان شيرين ترين سختي دنيا. ريحانه تمام زندگي من و باباش.

بعد از مدت ها دوری از خونه مجازیم بازم اومدم. دل کندن ازش سخته . اتفاقای زیادی افتاد تو این مدت. اتفاق خوب این که کنکور 91 سراسری برگزار شد . و من تونستم با موفقیت این آزمون رو هم پشت سر بذارم . رشته مهندسی دلخواهم از همون جایی که میخوام. امیدوارم همه کنکوریا نتیجه های خوب خوبی گرفته باشن. اتفاق بد خب همه میدونن. ولی خدارو شکر هیچ اتفاقی در تبریز رخ نداد.

به جز خاک بستری برایم نیست. زمانم محو عبور شد با صاعقه و بوی خاک نم. دیگر گذشتم از سر گذشت. چون گذشت از من سر گذشت. بعد از مدتها خود خودم فعال شد و نوشتم. مثلا اگر در خواب ببينی که میخندی تعبيرش غم و اندوه است يا. يا مثلا اگر تو را در خواب ببينم تعبيرش فراق است. اينطوری حتی خوشیهايت هم در خواب زهرمارت میشوند. اشک هایت آب حیات .

تو خیالمی هرج ا باشم . هرلحظ ه تا همیش ه. تمام چیزهایی را که ندارم. عاشق بودن به چیزهایی که. و نه برایم خواهد بود. دیروز با همه خستگیم با ذوق نوشتم اما این بلاگفا ضد حال شدیدی زد بهم. بدم میاد از آدمایی که حسادت رو با رقابت قاطی می کنن .

گذشته گذشته وب قبلمو حذف نکردم اما اینجا میخوام کاملا متفاوت باشم فقط خودمو خودم.