آرتین گل پسر مامان و بابا. الان گل پسر کلاس دوم دبستان هست. خیلی خوب کتاب می خونه و خطش هم خیلی خیلی خوبه. هنوزم به نقاشی علاقه داره و چند ماهی هم هست کلاس پیانو میره . نوشته شده توسط مامان آرتین در پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۶ ساعت موضوع لینک ثابت.

سامیار هم تا نشست بغل کیک که عکس بگیره دو دستی رفت تو کیک و این شد به همین دلیل پسرم یه عکس تر و تمیز هم با کیک تولدش نداره. اینم سارینا که خیلی حال نداشت به خاطر همین گل سرشو از سرش در آورده بود زیر چشم بچمم پشه زده.

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی. که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی. که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی. چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی. در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است. حیف باشد که ز کار همه غافل باشی. نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف. گر شب و روز در این قصه مشکل باشی. کودک ما-مامانی عزیز و مارتیای گل. آینده ما-لیلی عزیز و آراز گل.

ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشكل است. من حسادت مي كنم . سرزمین کوچکی گوشه ی قلبش داشته باشد. یک منطقه ی حفاظت شده که جسد یک دوست داشتن آرام را در آن دفن کرده است. و احتمالا نیمه شب ها وسعتش را قدم میزنند . دیوار ها زل میزنند به تو که زیر نور ماه یک تصویر را بار ها بوسیده ای . و تجسم کرده ای که آغوشش انفرادی توست.

ننه طاها از تولد طاها تا. راستی وبلاگ ملکه طلا هم اپ شده ها. خدا رو شکر میکنیم برای داشتنت پسرم.

Wednesday, July 15, 2015. بعد میگم خوب همین الان دو کلام بنویس. چیزی که از حجم و تنوع روزانه ها کم نشده. ولی معمولا از این مرحله بیشتر جلو نمیرم. کلا آدم کم حرفی شده ام. یعنی کم حرف نمیشه به من گفت. ولی از قبل کمتر حرف میزنم. امروز فعالیت وبلاگیم یک قدم پیش تر رفت و چیزی نوشتم. دو تا از سال پیش جلو افتادم. Thursday, April 9, 2015. Monday, March 16, 2015. You snooze, you lose.

من اینجا میمونم و دیگه هیچ جا نمیرم. پیوندهای مربوط به این پیام. یک روز کامل با عزیزتر از جونم. مدتی بود که حسابی درگیر بودم و هنوزم هستم,به نظر خودم اونطور که باید به گل پسرم نرسیدم و از خودم حسابی شاکی بودم و گفتم بیشتر از اینها باید بهش برسم. سویی شا به سویی شرت.