Date Range
Date Range
Date Range
خدایا دلم تو را می خواهد. که زندگی را در من جاری کند. دشت های نرم نگاهت را که بر شانه های غبار گرفته احساس من می گذاری. و حضور تو را بر سر شاخه های تب دار عشق تماشا می کنم. تو را که در تمام زاویه ها جوانه می زنی. و تو آرام و مطمئن و تو صبور و با شکوه تمام بودنم را حمایت می کنی.
Khosro Nakhaei Photoblog عکس های داستان گو. Seagulls in road to Ramsar. On Chao-Ophaya River at Bangkok Thailnad. Sunset in Takhte Soleyman غروب در تخت سلیمان. Friend with Fire دوستی با آتش.
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389. نشست داستانگو دربهدر به دنبال نویسندهی فرداست. نوشته شده توسط khosro nakhaei. سی و نهمین نشست ادبی داستانگو. یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389.
اعتراض نامه کوشندگان فرهنگی و سیاسی ایران به بی بی سی.
ارسال پيام فوري به ايميل محمود طياري. خريد الكترونيك برخي از آثار محمود طياري. محمود طياري در فيس بوك. وبلاگ رسمی همای و گروه مستان. نسخه هاي پيشين همين سايت. طراحی صحنه نمایش مستر موش. خرید بلیط اینترنتی نمایش مستر موش.
ظ روز یکشنبه ٤ فروردین ۱۳٩٢. نزدیک ترین هایت که دورترین هایت شده باشند. قلبت که از بی عدالتی های دنیا به درد آمده باشد. معشوقت که پی زندگیه خودش رفته باشد. و بترسی ناله کنی که مبادا خدایت قهرش بیاید. یعنی دیگر وقتش رسیده که نفس هایت را خاک کنی. باز جمعه است و غروب لعنتی اش.
اون که یه روزی تنها کسم بود - تنها پناه دل بیکسم بود - تنهام گذاشت و رفت از کنارم - از درد دوریش من بیقرارم. بازم تولدم شد و . ظ روز دوشنبه ٢٦ اسفند ۱۳٩٢. گفتی میرم سفر ولی میام پیشت با دست پر. گفتی تا من کنارتم غصه دنیا رو نخور. گفته بودی که هیچ کسی نمیگیره جای منو. محال روزی برسه نگیری دستای منو. یه کاری کردی با دلم که زندگی برام نموند. آتیش بی خیالی هات تموم دنیامو سوزوند. گناه من چی بود مگه سنگ صبور غصه هام. فقط بهم بدی نکن من از تو خوبی نمیخوام. چقد عوض شدی گلم چی سر عشقمون اومد.
چه رسدبه رویش دوباره ی جنگلها. چهارشنبه سوری جشن بزرگ وفرحبخش ایرانی. برهمه ی دوستداران شادی وعشق وآزادی.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم. باز باران با تمام بی کسی های. می خورد بر بام خانه. می چکد بر فرش خانه. باز می آید صدای چک چک. من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده ام. کجای قطره های بی کسی زیباست. نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند. آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد. که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران. روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده. کجایش بوی عشق و عاشقی دارد. نمی دانم چرا مردم نمیدانند. که باران عشق تنها نیست.