امشب بیا واسه دلت خنده بکار روی لبات. چند دقیقه بدون فکر ماهو بیار توی چشات. بذار تا خوب نگات کنه آخه اونم مثل منه. به خاطرت تنها شده اون عاشق عشق منه. امشب تولد توعه تولد عشق منه. روز شکفتن توعه بهار زیبای منه. امشب بذار بهت بگم دلم میخواد بهاری شی. به هر وسیله ای شده غم ها رو بیخیال شی. دلم میخواد زنده بشه عشق و محبت تو دلت. فدای چشمای تو شم خنده بکار روی لبت. نوشته شده توسط لوجو شهنوازی در سه شنبه ۱۰ دی۱۳۹۲. تا هر وقت از سر دلتنگي. با آرزوي من بيرون مي آمدي.

İsterseniz Blogcu kategorilerinden öne çıkan içeriklere göz atabilirsiniz. Üye blogların içeriğinden blog yazarları sorumludur.

خآطرات روزانه ی یک عدد مهندس کشاورزی. به همین سادگی ها نمی شود. در قلب تو جای گرفت. سالها در خانه ات بنشینم. از هر صدایی از در خانه ات. اینجا درمانده ترین منتظر گاهی منم. و بهشتی در کار نباشد. که دردم تازه تر میشود. که همه تعریف جهنم من از نبود توست.

شنبه بیست و سوم آذر 1392. یکشنبه بیست و نهم تیر 1393. یکشنبه بیست و پنجم اسفند 1392. سه شنبه ششم اسفند 1392.

در رویاهایم تورا را می بینم. بیدا ر که می شوم خیلی تنهام. می دانم که تو مایل به رفتن و ترک کردن نبودی. قلب تو تمایل داشت که بماند. اما آن عشق قوی و پرحرارتی که همیشه به تو داشته ام. بطریقی میدانستم تو اینگونه می خواهی مرا ترک کنی. به یک نوعی میدانستم که هیچوقتم پیشم نمی مانی. و در روشنایی صبح زود. بعد از شبی ساکت و آرام. تو قلب من را گرفتی و بردی. اکنون در رویاهایم میتوانم تو را ببینم. می توانم احساسم را به تو بگویم.