همیشه یه گوشه ی قلبمین. من هنوزم به اینجا سر میزنم و هربار که بلاگفا رو باز میکنم با هجومی از خاطرات مواجه میشم. همیشه دوستتون دارم و همیشه یه گوشه از قلبم هستین. میتونین اینستا منو با این ایدی پیدا کنین.

ان روز سالگرد ٦ أمين سال عروسي من و گوفيه . خيلي خوشحالم كه مامان و بابام هم اينجا پيش من هستن . نوشته شده در شنبه ششم مهر ۱۳۹۲ساعت .

من تصمیم دارم یه فتو بلاگ توی اینستاگرام بزنم . هر کس دوست داشت اونجا کنارم باشه بهم بگه در کنار هم باشیم. روزای شلوغ و پر از دغدغه ای رو پشت سر میذارم. پدرم کل تعطیلات عید رو توی آی سی یو بود! و سمت چپ بدنش دچار فلج شده! فعلن با فیزیوتراپی هر روزه رو ب بهبود میره. اما با سرعت خیلی خیلی کم! ول خب برای همین بودنش و برای همین بهتر شدنش با همه سختی و های و عذابها و اذیت شدنا خدا رو شکر میکنم . خیلی دلم برای اینجا تنگ شده بود.

ஜ آخ رش یﮧ روز خوب می اد ஜ. تاری خ دوشنبه 22 مهر1392زی زو یا zizo. یه جسد! اما به خاطر شتابی که دارم درست زمانی که پام به خیابون میرسه یه پراید سفید با شدت هر چه تمامتر میزنه بهم. دستم درد بدی میگیره اما بی توجه به اون به مسیرم ادامه میدم. حتی بی توجه به صدای زنی که پشت سرم داره میاد و مرتب صدام میزنه.

به پایان آمد این وبلاگ. سلام به همه دوستای ماهم . همه اونایی که نگرانم بودن و تلفنی و اس ام اس حالمو پرسیدن. اول از همه سال نوی همتون مبارک . خد رو شکر منو عشقم خوبیم . عید تبریز بودیم و جایی نرفتیم. فقط عشقم بیشتر پشت سیستم بود و برنامه نویسی میکرد و واسه همین من کلا تصمیم داشتم ۱۳ روز رو بدون نت باشم. متاسفانه شب ۱۳ بدر مامانم توی خونه سرش گیج میره و میافته و سرش میخوره به سرامیک. نمیخواستم حتی یه ۵ دقیقه هم از مامان غافل شم.

این روزا خیلی سرم شلوغه ولی حتمن به وبلاگت سر میزنم تا بیشتر آشنا بشیم. یعنی بعد از کلی مدت بنویسی و هنوزم کسایی باشن که بهت سر بزنن! خبر آمد خبری در راه است! .

ღ قدم قدم ت ا عش ق ღ. لحظﮧه ا را ب ا هم ساختن زیباتر است. بعده 1سال و خرده اي كه خودمون هنوز جاهايي پاگشا ميشديم حالا ما شديم ميزبان و يكي يه دونه داداش و خانومش و خانواده شدن مهمان. زحمت كشيد و همراهم بود. يكي از اون آدمهاي كميابي كه وقتي داريش يه نعمته بزرگه. خوش گذشت و همه چيز به خوبي پيش رفت شكر خدا. نگران دسر بودم كه اونم عالي در اومد.