نشسته بود داخل خودرو مدل بالایش که در کنار خیابان پارکش کرده بود . به خانه توجهم را به خود جلب کرده بود . سرش را گذاشت میان دو دستش روی فرمان ماشین انگار سنگینی نگاهم را حس کند برای لحظه ای سرش را بلند کرد چهره زیبا و دلنشینش ادم را محو تماشای خودش می کرد اما چیزی که در ان لحظه بیشتر به چشم می امد چشمان معصوم و البته غمگینش بود برای لحظه ای نگاهمان به هم گره خورد. غم در چهره اش موج می زد.

گرد بام و در من. نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری. برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس. برو آنجا که تو را منتظرند. در دل من همه کورند و کرند. دست بردار ازین در وطن خویش غریب. قاصد تجربه های همه تلخ.

خدا کند که فقط این عشق از سرم برود. گاهی به آسمان نگاه کن. هوا بس ناجوانمردانه سرد است. مناسب ترین سامانه پیام کوتاه. پر از پرواز بودم روزگاری دور. آسمانی نیست امروز از برایم. سكوتم راز سنگینی به دل دارد. كه گر گویم به سنگی سخت. ناگه خرد خواهد گشت آن سنگ. من دلم پرواز می خواهد. كه تا شاید بماند پیش آنها.

پنجشنبه بیست و نهم فروردین 1392. رسم حرف های عاشقانه ی من گفتن واژه های تنهایی ست. آنقدر از ترانه ها گفتند جای واژه های من خالیست. یکشنبه بیست و پنجم تیر 1391. دعای شما دوستان میتونه کمک حالم باشه. زمستون خوبی پیش رو داشته باشید.

ﻭصيت ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ . ﺍﺯ ﺑﻮﻯ ﮔﻼﺏ ﺑﺪﻡ ﻣﻴﺎﺩ ,. ﻧﮕﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻧﻰ ﻫﻠﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ,. ﺍ ﻗﺎﻳﻮﻥ ﻓﺎﻣﻴﻞ , ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺭﻳﺶﻧﺬﺍﺭﻳﺪ! ﻣﻦ ﺗﻪ . ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻭ ﺷﻠﻮﻏﻰﺑﺪﻡ ﻣﻴﻮﻣﺪ! ﻣ ﺮﺩﻡ . ﮔﻨﺎﻩ ﻛﻪ ﻧﻜﺮﺩﻡ! ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻣﻦ ﺍ ﺧﻮﻧﺪ ﻫﻢ ﻧﻴﺎﺭﻳﺪ ﻭﺍﺳﻪﻓﺎﻣﻴﻞ , ﺩﻳﻨﻰﻛﻼﺱ. ﺍﻭﻧﺎ ﺟﻠﺐ ﺗﺮﺣﻢ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻪ! .

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد. زیبایی بدنش را پنهان میکند. خنده اش به من .

بگذآر گرگ ه آے شهر. و این چنین شد ک خیلی چیزا تغییر کرد .

من دیگه دیوونه نیستم . یه کم از زندگی خسته م. دیگه فهمیدم که شادی . تنهایی و غصه خوردن . خیلی هم حس بدی نیست. یاد گرفتم دیگه ماهو . از رو عادته که گاهی . زیر بار بی پناهی . خوبم اما گاهی وقتا . توی این دنیا به هیشکی .

از همه خسته ام . وقتی یه مدت طولانی تنهامیمونی. یواش یواش دیگه ازش نمیترسی. تنهامیری بیرون میری تفریح کم کم عادت میکنی. اونوقت دیگه حاظر نیستی ا هر کسی باشی که فقط تنها نباشی. انتخابت سخت میشه منطقت دیدت عوض میشه.