Date Range
Date Range
Date Range
با پا راه بروی کفش پاره میشود و با سر کلاه. چهارشنبه بیست و نهم آبان 1392. روزی جوانی در حالیکه پوزه اش را روی سطح آب زلال حوضچه گذاشته بود و.
Raquo; که بلسان عجمان. پس از این موریانه ها بخوردی و بمدت سی و چند سال زنده بماندی و هو خیر الرازقین. Raquo; از ایی گربهه.
تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود. که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر . بیخیال انها! چه دلهره ای برایمان می ساختند. کاش هیچوقت ندانی که چه دردی دارد.
برای ما بن بستی وجود ندارد یا راهی خواهیم یافت و یا راهی خواهیم ساخت! اینجا خاطرات دانشگاه رو مینویسیم. الان نشستیم تو سایت تا شما رو با دوستامون آشنا کنیم. هر وقت ما این سر اتاق حرف میزنیم از رو تختش که اون سر اتاقه جواب میده! وسط حرفامون میپره و کلا هر جا ما هستیم وجود داره! وقتی خودش نیست دوستش که از قضا از پسرای دانشگاس وظیفه شو انجام میده و. وظیفه سرو صدا کردن با این دوستمونه! مخصوصا سلام کردن با صدای بلند بچه گانه! امیدوارم سفر.
در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد. دل نوشته های شب نشین. خاطرات خنزی پنزری این ناصری. در این خاک زرخیز ایران زمین. نبودند جز مردمی پاک دین. همه دینشان مردی و داد بود. وز آن کشور آزاد و آباد بود. چو مهر و وفا بود خود کیششان. گنه بود آزار کس پیششان. همه بنده ناب یزدان پاک. یک روز پس از بازگ.
๑ღ دختری از جنس باران ღ๑. ღ ღکاش میشد همه ی سکوتم را برایت بنویسم تا بدانی مثنوی دلم چه قدر حرف دارد برای گفتنღ ღ. چشمم را به ابر های سرگردان دوخته بودم. که کم کم داشت رد خود را از اسمان گم میکرد. و اسمان کم کم داشت ارام میگرفت. دراسمان دلم غوغایی برپا بود. دلم ارام نگرفت و ولی اسمان چرا. چه سخت است تماشای پنجره در انتظار باران. و سخت تر اینکه باران. بي نگاهي آشنا قد مي کشد دلتنگي ام. ساکن دهکوره ي تنديس هاي سنگ ام. هيچ ابري سايبان ما نشد باران.