Date Range
Date Range
Date Range
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی. که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی. که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی. چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی. در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است. حیف باشد که ز کار همه غافل باشی. نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف. گر شب و روز در این قصه مشکل باشی. کودک ما-مامانی عزیز و مارتیای گل. آینده ما-لیلی عزیز و آراز گل.
هستی و امیر عباس سه ماهه. هستی خانم و مهدکودک کودکانه. مسافر تنها اي اميد هستي. خاله اعظم عزیزم ممنون این دو تا عکس رو هم خاله زحمت کشیدن از بازی بچه ها گرفته و برای من فرستاده و منم برای یادگاری و برای اینکه وقتی بزرگ شدن یادشون بیاد این روزای خوب رو میذارم اینجا. دخترم همیشه به یاد داشته باش. زندگی خیلی کوتاهتر از ا.
ننه طاها از تولد طاها تا. راستی وبلاگ ملکه طلا هم اپ شده ها. خدا رو شکر میکنیم برای داشتنت پسرم.
راشین نامی آریایی به معنای صنوبر. تولد 2 سالگی راشین جونم. دختر عسلم تولدت مبارک مبارک تولدت مبارک. راشین جونم ۲ سالگی اش تموم شد و وارد سومین بهار زندگی میشه من و باباش خیلی خوشحالیم راشین تموم عشق من تو زندگی هست الان خیلی خوشمل حرف میزنه. خیلی دوست داره پشت کامپیوتر بشینه و کلید کلید بزنه اخرش هم دستش میره رو خاموش و تموم. یه تولد کوچولو هم گرفتم براش عکساشو میزارم . با تلفظ بچه گانه گفت ذوق مرگ شدم یا می گه.
This past week was Zumba, personal training, and we took walks down by the beach. This week my goal is three days personal training, one day of Zumba, and the other day has yet to be decided. What are some of your fitness and healthy eating struggles? What are some of your goals? Oung Life Capernum Stroll and Roll 5k.
Para acessar o Webmail antigo, clique aqui.
دخترک ماه من 6ساله شد با کلی تغییرات جالب. دیروز روز تولدش بوذ ولی جشن تولدش روبه بعد از ماه رمضان موکول کردیم. دیشب رو خانوادگی در کنار هم تو یک رستوران به شادی گذروندیم. من از این موقعیت بینهایت خوشحالم واین ازلطف مدیران ساختمان و درک همسایه های دیگه نصیب بچه ها شده. بخاطر الودگی هوا خانه نشین شده بودیم و نگران که تنهایی دخترک چطوری پر بشه با اصرار خودش رفتیم دنبال حورا دختر دختر خاله و رفیق فابریک پارمیدا و از دیروز مهمان .
اینجا رو برای نوشتن خاطرات فرشته های کوچکم درست کردم . به امید آنکه بخوانند و بدانند که مادرشان عاشقانه دوستشان داشته ودارد. ظ روز چهارشنبه ٢٢ امرداد ۱۳٩۳. ریحانه کم کم باید برای رفتن به مدرسه آماده شود وهرروز استرس من بیشتر می شود . نمی دانم چرا این قدرمی ترسم و نگرانم برای مدرسه رفتنش. خودش که بی نهایت مشتاق است و تقریبا هرشب با آرزوی رفتن به مدرسه می خوابد. من فکر می کردم داستان های پیامبرها در قرآن آمده . این روزهای همراه با استرس را دوست دارم .
از کرانه های خلیج گرگان. خانه ی روابط عمومی ها. بازدید از شهرک صنعتی نصرآباد. بازدید از شهرک رو به صنعتی نصرآباد.