نوشته شده در تاريخ شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴ توسط مامان زی زی. در سايه ايزد تبارك عيد همگي بود مبارك. ديروز با همكارا صحبت بود . يكي مي گفت پيش بيني ميشه امسال سال خوبي باشه . از اون جهت كه هم سال بزه و هم سال عروس . خدايا همه عزيزامو به خود خودت مي سپرم و روزي و راحتي و آرامش و آسايش شونو ازخودت ميخوام .

شاید این صفحه همان پنجرهء رویایی است. که من از شیشهء شفاف لغات. روی زیبای تو را می بینم. و نسیمی که معطر به تو و شادابی است. می خورد بر تن این پنجره ی رویایی. این وبلاگ کاملا شخصی است و وابسته به هیچ ارگانی نیست. استفاده از مطالب این وب بدون اجازه و ذکر نام نویسنده در حکم دزدی در روز روشن است! کد جملات په نه په برای وبلاگ. یادداشت های یک دختر ترشیده. ترک های یک عدد بتن شفاف. حرفهایی که به سختی کلمه میشوند. شاد باش ای عشق خوش سودای ما.

دیروز هم که مطابق معمول همیشه دوباره بحثمون شد سر چیزای مسخره و بازم منو حرص داد. یه طوری که اگه سرکار نبودم مینشستم های های گریه میکردم. اما امروز که صداشو شنیدم و فهمیدم که کجاس دلم بدجوری تنگ شد. هم واسه امام رضا هم واسه مستر میم خودم. اما فعلا با این اوضاع مادرجون و لگن شکسته اش و حال خرابش اصلا نمیشه حتی فکر کرد بهش. یه پایه هم ندارم که باهاش برم. ینی اگه داشتم هم مامان نمیذاشت که برم. خودت اوضاع درب و داغون ما رو یه صفایی بده.

لذت یک زندگی عاشقانه! زن ک ه باش ی. گ اهی ک م میاوری. دس ت هایی را ک ه. م ردانگی شان ام نیت میاورد. و ش انه های ی را ک ه. ل مس ارام ش را. دس ت خودت نیس ت. زن ک ه باش ی. گ اهی دوس ت داری. دس ت خودت نیس ت. زن ک ه باش ی. گهگ اه حریص انه بو میک نی. ع طر تل خ و گس م ردانه اش. لاب ه لای انگ شتانت. زن ک ه باش ی گاه ی میزن ی زیر گریه. ک ه دل ش بلرزد و ص دایت ک ند بانو. دس ت خودت نیس ت. زن ک ه باش ی. گ اهی ره ایش میک نی.

ترک های یک عدد بتن شفاف. زندگی پر پیچ و خم یک زن. لحظه های ناب را دریاب. حتی خیالش هم برام غیر ممکن بود. 1 ماه پیش خیلی اتفاقی بدون هیچ امیدی اقدام کردم و چون خیلی بزرگ بود حتی فکرش را از ذهنم دور کردم . منتظر می مونم تا .

باز من تصمیم گرفتم برنزه کنم و باز هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید! خدایی یهو دیدین تگرگ و کولاک شد بدونین من می خواسته ام دیپ تن کنم! خوشحال نیستم که نوشتن و وبلاگستان خلوت شده ولی فضای اینستاگرام یه جوریه که من میترسم. همچنان وبلاگم و کلماتم رو ترجیح میدم . من یه بلاگرم نه یه فوتو بلاگر. روز سومی که اومدن خون.

شهر ايمن تر با ناجيان حرفه ای تر. اين پست صرفا برای باز بودن كامنتدونی ميباشد و ارزش ديگری ندارد. چقدر اين روزها جای خاليتون احساس ميشه. زمان دانشجوييم اين موقع از سال كه ميشد عزا ميگرفتم. سال 93 هم داره تموم ميشه و هنوز.

دوستای عزیزم هرکس آدرس جدیدم رو میخاد بگه. فقط حتما یه آدرس از خودتون بذارید. ممنون بابت تک تک لحظاتی که اینجا و با من گذروندید. خیلی وقته اینجا نوشتن برام سخت شده. برام سخته باز کردن این صفحه وقتی میدونم دیگه سر نمیزنی بهم. اینجا روزهای خوب و بد زیادی داشتم. اما از 29 اسفند 90 که شدی فرشته مهربونم روزای خوبم بیشتر. شد تا همین چند روز پیش که رفتی. گرچه کفتر جلد دلم رفتنت رو باور نمیکنه.

گفت بین کارت ها بچرخید و دوتاشو انتخاب کنید. یکی ویژگی ای که فکر میکنید دارید و دیگری ویژگی ای که دوست دارید داشته باشید. دختره خندید و گفت آره. در حالی که نیشم تا بناگوش باز بود از جام بلند شدم که برم آب بخورم. یهو استاد گفت یعنی دوس داری مثل تینا باشی دیگه. کلاس رفت روی هوا! درسته که من یه وقتایی شیطنت می کنم یا یه چیزی میگم همه می خندن. اونقدر آدم وابسته ی داغونی هستم که وقتی سوهان.