من امروز حالم خیلی خوب شده چون بلاخره به حاجت دلم رسیدم. دارم خیلی وقتها باهم گریه کردیم و توی سختیها کنارهم بودیم. هیچی نسیم چندوقتی بود جوابمو نمیدادو من حس میکردم دیگه دوستم نداره و میخواد تنهام بذاره. واسه همین اونقدر داغون شده بودم. چون واقعا اگه نسیم تنهام میذاشت خیلی زجرمیکشیدم.

یک وقت هآیی فکر می کنم. چقدر می توآند غمگین بآشد. هیچ کس از دنیآی مردآنه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردآن دفآع نمی کند.

سلام به تمام دوستای مهربونم. ببخشید که فرصت نمی کنم بیام بهتون سر بزنم یا جواب کامنت های مهربانانه شما رو بدم. خدا رو شکر فربد حالش خوبه درگیر تولد چهار سالگیش بودم ایشالا فرصت کنم حتما عکسهاشو میزارم. نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مهر 1393ساعت توسط فرید و متین. مدت زیادیه وبلاگت رو اپ نکردم و دلیلش خودتی. یکی دو ماه پیش مریضی خیلی سختی گرفتی زندگیمو نو بهم ریخت. از این دکتر به اون دکتر ازمایش خون و. چقدر ارامم پسرکم که تو هستی.

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش. ابر با آن پوستین سرد نمناکش. بافته بس شعله ی زرتار پودش باد . باغبان و رهگذران نیست . چشم در راه بهاری نیست. ور برویش برگ لبخندی نمی روید.

بچه های پزشکی آزاد اردبیل ورودی 90. ایט جا چ راغے روش ט ا ست. یه دنیا حرف تازه . وبلاگ قبلیم که به فنا رفت! این وبم مثه قبلی بم نمیچسبه ولی خوب دیگه باید یه وبی داشت. از اونجایی که ما کلا تو زندگیمون شانس نداریم فردا پس فردا این وبم یه بلایی سرش میاد. خوب حالا تیریپ منفی نمیایم. این آخرین کارمه امیدوارم خوشتون بیاد. نگو که چتر تو عاشق نکرده بارونو. قدم بزن شب تنهایی زمستونو. از آن مواظبت کن .

نمی بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من . و با احساساتم کردند! ترکت میکنم و تنهآیت میگذآرم. تا بیش ازاین انرژی ات را صرف نکنی برای سآده دروغ گفتن. خآلصانه خیآنت کردن و عآشقانه بی وفایی کردن. و چه حس پوچی که میپنداشتم لآیق اعتمآدی. کاش بودی تا رسم مردانگی بیاموزی. کاش مردمان این روزگار ذره ای به تو مآنند بودند. م ن از تو ک آدوی آنچنآنی نمی خوآهم.

هر چیز جالبی رو میتونی اینجا پیدا کنی. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﻲ ﻭﺭﺯﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲﮐﻨﺪ . ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭ ﻣﺒﻴﻦ. ﻣﻦ ﻋﻴﺴﻲ ﻧﺎﻣﻲ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﺩﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ . ﺗﻨﻬﺎ ﻳﮑﻲ ﺳﭙﺎﺳﺶ ﮔﻔﺖ! ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﻛﻪ ﺍﺑﺮ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺭﻳﺪﻩ . ﺳﭙﺎﺳﺶ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﮐﻔﺮ! .

خواستم کمی شبیه خانومم باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد! خودم را میان سیاهی چادرم رها میکنم.