دیروز صبح مدرسه گل پسر یه جلسه برای والدین گذاشته بودن تا با نظام جدید آموزشی که بر پایه ارزش یابی کیفی توصیفیه, آشناشون کنن.

نمیدونستم دیگه چطوری بشینم از این ادا اصول های متقاضی استخدام ها هم خوشم نمی اومد احساس ناراحتی می کردم و برام مسخره می اومد . احساس کردم از زندگی هیچی حالیم نی.

همچنان که دراز کشیده بودم و داشتم می مردم. من یک سال و شش ماه خندیدم. بهت گفتم خوش تیپ ترین تپلی دنیایی. برای گل سر های رنگی رنگی که میخواستم برایت بخرم نقشه کشیدم. بهت گفتم وقتی تومور بیشعورت را شکست دادی کجاها که نمی رویم. به هیچ کس نگفتم مادرجان بهارم را دکتر یک سال قبل چال کرده. قسم خوردم نگذارم هیچکس چالت کند.

سخنی چند با دخترم 1. جالبش آن جاست که حرف نفر دوم کاملا متضاد حرف نفر اول است. همه هم انتظار دارند تو به حرف آنها عمل کنی.

هر کدوم گوشه ای از زندگی رو دست گرفتیم و با توکل به خدا داریم پیش میریم . من عاشق تدریس و همسرم عاشق فتوشاپ و هنر و گرافیک. عاشق همیم و به عشق هم زندگی میکنیم. به تازگی خدا یه فرشته کوچولو برامون فرستاده بنام آرام عزیزم که داشتنش از بزرگترین لذتهاست. نیمه پنهان من و تو. نور چشم من امانت خدا.