داستان های کوتاه جالب - هر هفته یک داستان. یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت خالصانه. وقتی خرم دیگه نمیبینم دختر۱۲ساله ای رو که توی خیابون با اون ارایشه عجیب سعی میکنه بگه من ۲۰ سالمه تا بتونه نظره پسری رو که میخواد جلب کنه. وقتی خرم دیگه نمیبینم خونه ای رو که ۱۷ میلیارد قیمتشه وبرای ساختنش خیلی از حق ها رو زیر پا گذاشته و روی درش با خطی زیبا نوشته بسم الله الرحمن الرحیم! وقتی خرم دیگه نمیبینم مادری رو که به خاطره فقر خود سوزی کرد تا بدبختی بچه هاشو نبینه.

با دلارامی مرا خاطر خوش است . کز دلم یکبار برد آرام را. چین وچروک برصورتم افتاده تورفتگی گونه هایم رادرخودگرفته دسته ای ازارواح شیطانی دراطرافم می رقصندتاچشمهاودلم راوسوسه کنند. ای خدای بزرگ پناه بی پناهان تویی پس به ندای این بنده ات پاسخ ده وازمکراین شیطان زیباروی که همان عشق است رهایم کن.

بیاین امسال سر سال تحویل به چیزای خوب فکر کنین. در سال یک هزار و سیصد و نود و سه. امیدوارم به هر چی می خواین برسین. پنجشنبه بیست و نهم اسفند 1392 sara. پنجشنبه پانزدهم اسفند 1392 sara. 1 شما نمی تونین صابون رو چشمانتان بریزید. 2 شما نمی توانید موهایتان را بشمارید. 3 شما نمی توانید از بینی تون نفس بکشید زمانیکه زبانتان بیرون است. 4 شما مورد سوم را انجام دادید.

این همه چی در همه چی. به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . حرف های به یاد ماندنی. این جا همه چی در همه. بیشتر دوست دارم درباره حیوانات بنویسم. بابام گفته مرد باید روی پای خودش وایسه. سیسه سیرم از دهنم درنمیاد.