من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم. دور از جون صمیم گلی! این روزها شروع کردم به پر رنگ تر کردن حریم خصوصی دور. اون اینکه اجازه نمی دم به راحتی تحت قضاوت. من رو قضاوت می کنند نه اون چیزی که هست و گاهی نمی بینند و خب من صمیم سابق نیستم که بگم مهم خودمه که می دونم . زیرکانه طرف رو متوجه می کنم هی فلانی! فاصله مون باش . می نشستم روی یک صندلی و.

ثمین هستم باهمسرعزیزم ازدواج کردم اینجاهم از خاطراتم مینویسم. خیلی وقته ننوشتم خیلی وقته به اینجا سر نزدم. اینجا برام مثل دفتر خاطراتم میمونه. اینجا مینوشتم تا کمی سبک و اروم بشم. برای عبرت خودم و درسهایی که گرفتم. بازم میام و سر میزنم و ایشالا از خوبیها مینویسم. به امید روزهای خوش اینده. روز جمعه بجای اینکه بریم بیرون باهم و وقتمونمو باهم بگذرونیم. واقعا متاسفم برای این زندگی.

کوه با نخستین سنگها اغاز میشودوانسان با نخستین درد ومن با نخستین نگاه تو اغاز شدم. تابستان گرم و خوبی است. یعنی همانقدر که از گرمایش اذیت میشوم ولی روزهای بلند و تمام نشدنی اش راعاشقم! دو سه تایی مسافرت رفتیم و بچه ها کلی عشق کردند! یکی دوتایی هم تا اخرش انشالله دربرنامه داریم. با دخترها به یک ثبات و آرامشی رسیده ایم. رها عاقل تر و بلبل زبان ترشده. و انقدرر باجدیت میگوید که کلا ییخیال دعواکردن میشوم! من هم توی شلوغی روزهای یک زن خانه دار و دو بچه دار! از صبح همراه دختر.

در آستانه 2 سال و 8 ماهگی همایونم. جشن تولد 2 سالگی همایون. مامان خوبی دارم می بافه دونه دونه . سومین قرار مامانای بهمن 89 و نی نی های نازشون. پسرک 15 ماهه و یک گردش بهاری. حاج همایون در سفر حج. همایون و آغاز سال 1391. روز سیصد و شصت و پنجم. روز سیصد و سی و ششم. روز سیصد و بیست و نهم. این روزهای مامان مهرشین و آراد. کسرا - فرشته کوچولوی مامان محبوبه. آراد هدیه آسمانی مامان هانیه.

در من آفتابی ست که شکفتن می طلبد. ღ ღ ساحل آرامش ღ ღ. دنیایی زیر قلمت راه میرود. انتخاب عشق سخت است ولی هست. بر عیب خود بینا باش و عیب كسان مگوی. گلگشتی در نظم و نثر ادب پارسی. به زودي به روز ميشم. نوشته شده در تاريخ پنجشنبه 13 شهریور1393 توسط نازيلا.

نگارش در تاريخ سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۳ توسط. چیزی دیگه به پایان سال باقی نمونده و من کلی کار عقب مونده دارم که هنوز انجام ندادم. نه اینکه الان همه کارهامو کردم. نه اینکه الان همه جا داره برق می زنه . حالا نوبتش رسیده که یه دستی به سر و روی وبلاگ بکشم. یه جورایی یه خونه تکونی وبلاگی. حالا نوبت اون بود که وبلاگمون رنگ و لعاب تازه ای بگیره. این بود که گشتم و گشتم تا بالاخره این قالب رو برای وبلاگ انتخاب کردم. چقد هممممه جا تمیز شد.